راهی است راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
کآن شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکُشد؟
جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست
او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال
هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماهپاره نیست
فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان
چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو
حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
راهِ عشق بیکناره است. جادهای است که شانه و پارکینگ و استراحتگاه ندارد. وقتی کسی راه عشق را بر میگزیند و گام در این جاده میگذارد باید بداند که این راهی پر خطر است.
هر گاه که عشق به تو روی میآورد خوب و نیکو است. دل بسپار و تردید مکن.
ما عاشقان و رندان را از بازدارندگی عقل مترسان. چرا که آن پاسبان (شنحه) درشهر و دیار ما کارهای نیست. در اینجا شنحه (پاسبان) کنایه از عقل است.
جادو و جاذبهٔ چشمان تو است که مرا را هلاک و از خود بیخود میکند. تقصیر سرنوشت و تاثیر ستارگان نیست [که مرا به این حال و روز مبتلا کرده است].
برای دیدن معشوق باید چشمان پاکی داشت (او در چشم ناپاک نمینشیند) مثل هلال ماه [که برای دیدنش باید واجدِ شرایط بود]. هر چشمی امکان دیدن روی آن تکهماه را ندارد.
مرام و مسلکِ رندی را مقتنم شمار (حُرمت آن را نگه دار)، چرا که این راه مثل نقشهٔ گنجی که هر کسی از آن خبر ندارد.
گریهٔ حافظ به هیچ وجه بر تو اثربخش نبود (نتوانست دل سخت تو را نرم کند). متحیّر و متعجّب ماندهام که چقدر تو سنگدلی! (دل تو گویی که چیزی کمتر از سنگ خارا ندارد!)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل نیست کز غم تو دگر پارهپاره نیست
وین کار صعب را به جز از صبر چاره نیست؟
ما را به درد عشق تو جز صبر چاره نیست
شب نیست کز فراق تو صد جامه پاره نیست
چندان ز درد عشق تو خونم ز دیده رفت
کز اشک دیده بر سر کویم گذاره نیست
جانا به حال زار منت کی شود نظر
[...]
در میکده صلاح و ورع در شماره نیست
آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست
حال مآل دردکشان گرچه شد نهان
احوال اهل صومعه هم آشکاره نیست
شد این کنار بحر سرشکم کنار من
[...]
ماتم سرای خاک مقام نظاره نیست
اینجا گلی بغیر گریبان پاره نیست
در زیر تیغ حادثه پر دست و پا مزن
کاین درد را به جز سر تسلیم چاره نیست
از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
[...]
کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست
لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست
تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس
آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست
هر دم هزار چاره کنی در جفای ما
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۴۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.