گنجور

 
حافظ

جمالت آفتابِ هر نظر باد

ز خوبی رویِ خوبت خوب‌تر باد

هُمای زلفِ شاهین شهپرت را

دلِ شاهانِ عالم زیرِ پَر باد

کسی کو بستهٔ زلفت نباشد

چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

دلی کو عاشقِ رویت نباشد

همیشه غرقه در خونِ جگر باد

بُتا چون غَمزه‌ات ناوَک فشاند

دلِ مجروحِ من پیشش سپر باد

چو لعل شکَّرینَت بوسه بخشد

مذاقِ جانِ من زو پُرشکَر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی

تو را هر ساعتی حُسنی دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ

تو را در حالِ مشتاقان نظر باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

بقای شهریار تاجور باد

پناهش کردگار دادگر باد

دلیلش دولت و بخت جوان باد

ندیمش نصرت و فتح و ظفر باد

ز رزم شاه در مشرق نشان باد

[...]

سید حسن غزنوی

فشاند از سوسن و گل سیم و زر باد

زهی بادی که رحمت باد بر باد

به داد از نقش آذر صد نشان خاک

نمود از سحر مانی صد اثر باد

مثال چشم آدم شد مگر ابر

[...]

عطار

چنین دریا ز دُر پیوسته پُرباد

نثار هر دُری صد دانه دُر باد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه