ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینتِ تاج و نگین از گوهرِ والای تو
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاهِ خسروی رخسارِ مهسیمایِ تو
جلوهگاهِ طایرِ اقبال باشد هر کجا
سایه اندازد همایِ چترِ گردونسایِ تو
از رسومِ شرع و حکمت با هزاران اختلاف
نکتهای هرگز نشد فوت از دلِ دانای تو
آب حیوانش ز منقارِ بلاغت میچکد
طوطیِ خوشلهجه یعنی کلک شکّرخای تو
گرچه خورشیدِ فلک چشم و چراغ عالم است
روشناییبخشِ چشم اوست خاک پای تو
آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعهای بود از زلالِ جام جانافزای تو
عرضِ حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست
راز کس مخفی نمانَد با فروغِ رایِ تو
خسروا پیرانهسر حافظ جوانی میکند
بر امیدِ عفوِ جانبخشِ گنهفرسایِ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و شکوه پادشاهی سخن میگوید. شاعر از زیبایی و شکوه تاج و نگین پادشاه، به عنوان نماد قدرت و افتخار، یاد میکند و تأکید میکند که پیروزیها و خوشبختیها به خاطر وجود اوست. او بر این نکته تأکید میکند که پادشاه در درک گزارههای حکمت و دین بینظیر است. همچنین از بلاغت و سخنوری او تجلیل میکند و میگوید که روشنایی و خوشبختی به زندگی مردم از وجود او نشأت میگیرد. شاعر در نهایت با اشاره به سن و سال پادشاه، امیدوار است که او به بخشش و عفو گناهان مردم ادامه دهد.
هوش مصنوعی: ای لباس سلطنت به زیبایی بر تن تو است و تاج و نگین زینت بخش تو از جواهرات گرانبهاست.
هوش مصنوعی: خورشید پیروزی هر لحظه بر بام سرمستی تو میتابد و چهرهی آن ماه سیمی را روشن میکند.
هوش مصنوعی: هر کجا که سایهی خوشبختی بر افکند، نشانهای از وجود توست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در بین قوانین دین و حکمت هزاران نکتهی متفاوت وجود دارد، اما هیچ نکتهای از ذهن و دلِ انسانِ باهوش تو فراموش نشده است.
هوش مصنوعی: طوطی خوشسخن به گونهای صحبت میکند که از منقار او آب حیات نشت میکند، و این نشان از هنر و زیبایی کلام تو دارد که همچون شکر شیرین و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: هرچند خورشید آسمان روشنی و روشنایی دنیا است، اما نور چشمان او از خاک پای تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: آن چه اسکندر در جستجویش بود و نتوانست به دست آورد، تنها یک قطره از آب زلال و زندگیبخش وجود تو بود.
هوش مصنوعی: در پیشگاه تو نیاز به بیان درخواست نیست، زیرا هیچ رازی نمیتواند پنهان بماند؛ روشنگری تفکر تو همه چیز را روشن میکند.
هوش مصنوعی: خسروا، پیرمردی همچون حافظ به یاد جوانیاش میزند و امیدوار است که تو گناهانش را ببخشی و جانش را نجات دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو
چرخ گردان در طواف خانهٔ تمکین تو
عقل پیر احسنتگویِ حکمتِ برنای تو
چون خجل کردی دو عالم را پدید آمد ز رشگ
[...]
تا جهان باشد جهان بادا بکام و رأی تو
ملک در فرمان کلک مملکت آرای تو
سرمه چشم بزرگان باد خاک پای تو
وز بزرگان هیچکس ننشیند اندر جای تو
باد در حفظ ملک دین تو و دنیای تو
[...]
ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو
چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو
دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل
میدوانند جانب دریای تو دریای تو
جانهای عاشقان چون سیلها غلطان شده
[...]
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود میشوم
بس که حیران میبماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
[...]
چون منی را کی رسد روی جهانآرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
روی بنمودی و غوغا در جهان انداختی
تا جهان باشد مبادا ساکن از غوغای تو
روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.