گنجور

 
حافظ

دارایِ جهان نصرتِ دین خسروِ کامل

یَحییِ بنِ مُظَفَّر مَلِکِ عالمِ عادل

ای درگهِ اسلام پناهِ تو گشاده

بر رویِ زمین روزنهٔ جان و دَرِ دل

تعظیمِ تو بر جان و خِرَد واجب و لازم

اِنعام تو بر کون و مکان فایض و شامل

روزِ ازل از کِلکِ تو یک قطره سیاهی

بر رویِ مَه افتاد که شد حلِّ مسائل

خورشید چو آن خالِ سیَه دید، به دل گفت

ای کاج که من بودَمی آن هندویِ مقبل

شاها فلک از بزمِ تو در رقص و سَماع است

دستِ طَرَب از دامنِ این زمزمه مَگسِل

مِی نوش و جهان بخش که از زلفِ کمندت

شد گردنِ بدخواه گرفتار سَلاسِل

دورِ فلکی یکسَره بر مِنْهَجِ عدل است

خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل

حافظ قلمِ شاه جهان مقسِمِ رزق است

از بهرِ معیشت مَکُن اندیشهٔ باطل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳۰۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۰۴ به خوانش هامون
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۰۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۰۴ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۳۰۴ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
عمعق بخاری

ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل

من شیفته و فتنه آن سنبل و آن گل

زلفین تو قیریست بر انگیخته از عاج

رخسار تو شیریست بر آمیخته بامل

زلفین تو زاغیست بر آویخته هموار

[...]

سنایی

ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل

وی به شده از دست تو صد علت هایل

ای خواجهٔ فرزانه علی بن محمد

وی نایب عیسی به دو صد گونه دلایل

عقل از تو چنان تیز که سودا ز تخیل

[...]

عبدالواسع جبلی

ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل

من شیفته و فتنه بر آن سنبل و آن گل

زلفین تو قیر‌ی‌ست برانگیخته از عاج

رخسار تو شیر‌ی‌ست برآمیخته با مل

بر دامن لعل است تو را نقطهٔ عنبر

[...]

حمیدالدین بلخی

حسبت بلد تهم داری و ساکنها

جیران بیتی و اعمامی و اخوالی

اصبحت فیهم عظیم القدر ذاخطر

و رحت فیهم برحب العیش و البال

ادیب صابر

ای در حسد چشم تو هاروت به بابل

من در هوس زهره و هاروت تو بیدل

با چهره تو سایه بود تابش زهره

وز غمزه تو مایه برد جادوی بابل

ماهی و منت ساخته منزل ز دل و جان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه