گنجور

 
حافظ

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت

عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز

دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیدهٔ ما بود که هم بر غم زد

جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت

دست در حلقهٔ آن زلفِ خَم اندر خَم زد

حافظ آن روز طربنامهٔ عشق تو نوشت

که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش فریبا علومی یزدی
غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش لیلا توکل
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش محمدرضاکاکائی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
جامی

چون صبا شانه درآن طره خم در خم زد

سلک جمعیت شوریده دلان برهم زد

تار هر موی کز آمد شد آن شانه گسست

با رگ جان من آن را گرهی محکم زد

تا ز راهت ننشیند به رخ غیر غبار

[...]

امیرعلیشیر نوایی

هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد

باید اول قدم خود به سر عالم زد

نزد رندان خرابات که صد جان به جویست

نتوان بیش ز انفاس مسیحا دم زد

ناصح ار مرهم پندم به دل ریش نهاد

[...]

نظیری نیشابوری

شادی عشق تو هنگامه غم برهم زد

شور حسنت نمکی بر جگر آدم زد

شب ز دیدار تو گردید به مهر آبستن

جامه بر سنگ ز سور رخ تو ماتم زد

شهد لب های تو دکان طبیبان در بست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظیری نیشابوری
صائب تبریزی

عشق اول به دل سوخته آدم زد

مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد

در دل و جان ملک شور قیامت افتاد

زان نمک کز لب خود بر جگر آدم زد

تن خاکی که همان دید ز انسان ابلیس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر