گنجور

 
حافظ

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دلِ بیمار شد از دست، رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم

آن که بی‌جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست

تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه

کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

سایهٔ طایر کم حوصله کاری نکند

طلب از سایهٔ میمون همایی بکنیم

دلم از پرده بشد حافظ خوش‌گوی کجاست

تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳۷۷ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۷۷ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۷۷ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فیض کاشانی

ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جائی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه مقام تو کجاست

تا در آن آب و هوا نشو و نمائی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
رضاقلی خان هدایت

مدد از خاطرِ رندان طلب ای دل ورنه

کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

سایهٔ طایر کم حوصله کاری نکند

طلب از سایهٔ میمون همایی بکنیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر