گنجور

 
حافظ

گُلبرگ را ز سُنْبُلِ مُشکین، نِقاب کُن

یعنی که رُخ بپوش و جهانی، خراب کُن

بِفْشان عَرَق ز چهره و اطرافِ باغ را

چون شیشه‌هایِ دیدهٔ ما پُرگُلاب کُن

اَیّامِ گُل چو عمر، به رفتن، شتاب کرد

ساقی به دورِ بادهٔ گلگون، شتاب کُن

بُگْشا به شیوه، نرگسِ پُرخوابِ مست را

وز رَشک، چَشمِ نرگسِ رَعنا به خواب کن

بویِ بنفشه بشنو و زُلْفِ نگار گیر

بِنْگَر به رنگِ لاله و عَزْمِ شراب کُن

زآن جا که رسم و عادتِ عاشق‌کشی توست

با دشمنان، قَدَح کَش و با ما عِتاب کُن

همچون حُباب، دیده به رویِ قَدَح گُشای

وین خانه را قیاسِ اساس از حُباب کُن

حافظ وِصال می‌طَلَبَد از رهِ دُعا

یا رب! دعایِ خسته‌دلان، مُسْتَجاب کُن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۹۵ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۹۵ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۹۵ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۳۹۵ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجوی کرمانی

وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن

برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن

خورشید را ز برج صراحی طلوع ده

وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن

خاتون بکر مهوش آتش لباس را

[...]

سیف فرغانی

هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن

برخیز و عزم آن در میمون جناب کن

ساکن روا مدار تن سایه خسب را

جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن

تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود

[...]

حافظ

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد

[...]

نسیمی

ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن

باب الفتوح میکده را فتح باب کن

در وجه باده خرقه پشمین ما ببر

مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن

بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست

[...]

حیدر شیرازی

ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن

بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن

ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح

خاطر منور از می چون آفتاب کن

گر بایدت شراب، بیا خون من بخور

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه