گنجور

 
حافظ

ساقیا برخیز و دَردِه جام را

خاک بر سر کن غمِ ایّام را

ساغرِ مِی بر کَفَم نِه تا ز بَر

بَرکِشَم این دلقِ اَزرَق‌فام را

گرچه بدنامی‌ست نزد عاقلان

ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

باده دَردِه چند از این بادِ غرور

خاک بر سر، نفسِ نافرجام را

دودِ آهِ سینهٔ نالانِ من

سوخت این افسردگانِ خام را

محرمِ رازِ دلِ شیدایِ خود

کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره بُرد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

هرکه دید آن سروِ سیم‌اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش اهورا هورخش
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش محمد خزائی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۸ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
حکیم نزاری

عشق پیدا می کند تنها مرا

یار بر در می زند عذرا مرا

عقل کو تا از جنونم واخرد؟

وارهاند زین همه سودا مرا

عشق اگر سودا نکردی بر سرم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیر حسینی هروی

مرغ زیرک باش بشکن دام را

خاک ره بر سر فکن ایام را

اسیری لاهیجی

تا فریبد عام کالانعام را

دایماً گسترده دارد دام را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه