دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
خرقه تر دامن و سجّاده شرابآلوده
آمد افسوسکنان مغبچهٔ بادهفروش
گفت بیدار شو ای رهرو خوابآلوده
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خِرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب ترابآلوده
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایانِ رهِ عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به میکده رفته و حالتی خوابآلود و بیخبر از خود دارد. بادهفروشی او را بیدار میکند و از او میخواهد که شستشو کند و به خرابات برود تا دچار آلودگی نشود. شاعر به زیباییهای زندگی اشاره میکند و به اهمیت پاکی و طهارت در زندگی اشاره دارد. او همچنین به حسرت و غم ناشی از آلودگیها و بیتوجهیها پرداخته و در پایان، با ذکر حافظ، به پیچیدگیهای عشق و دوگانگی آن اشاره میکند. در نهایت، شعر به تأمل در زندگی و پاکی میپردازد و یادآوری میکند که زیباییهای زندگی، گاه به دلیل آلودگیها ناپدید میشوند.
دیشب دلزده و درمانده، به میخانه رجوع کردم دلزده از اینکه دامن خرقه ی پرهیزگاری اَم از فراوانی گناه تر شده و سجّاده ی عبادت اَم آلوده به شراب است.
(وقتی با خرقه و سجّاده ی آلوده به میکده رجوع کردم( ساقی گلچهره درحالی که به حال و روز من تاسّف می خورد به استقبالم آمد و از روی دلجویی و دلسوزی گفت: ای سالک و ای رهرو، ای که به ظاهر وانمود به سیر و سلوک میکنی امّا در باطن به آن کار دیگر مشغولی از خواب غفلت بیدارشو!! تا کی می خواهی خود و دیگران را بفریبی؟ با خود رو راست باش و تکلیف خویش را معیّن کن. از یک سو ادّعای سیر و سلوک و تهذیب نفس می کنی از سوی دیگر در زیر خرقه چه کار ها که نمی کنی! سجّاده ی زهد بر دوش داری و در آستین خرقه شراب حمل می کنی!
( مُغبچه درادامه ی سخن گفت): برای رسیدن به بیداری و آگاهی باید اوّل دل و جانت را از آلودگیها شستشو دهی سپس پاک و بی ریا گام به میکده بگذاری اگر با آلودگیها وارد شوی ممکن است میکده را نیز آلوده کنی.
ای خرقه پوش متظاهر، تاکی می خواهی در هوس کامگیری از لبهای نوشین پسرانِ زیبا روی، ذات واصلِ روح خویش را آلوده کنی؟ روح تو خود الماسی اصیل، حقیقی و گرانبهاست در حالی که لب سرخ پسران (یاشراب آتشین) یاقوت مجازی و فرعیست چرا ازروی هوسرانی، اصل و حقیقت(روح) را که ارزش والایی دارد با جنس فرعی و مجازی که هیچ ارزشی ندارد قرین و هم نشین می کنی و روح خویش را میآزاری؟!
(درادامه ی سخن) ..... حال که به دوران کهنسالی رسیده ای سعی کن این خلعتی که از طرف خداوند به تو هدیه شده پاک نگاه داری و پاکیزه زندگی کنی کاری مکن که خلعتِ پیری هم مانند خلعتِ جوانی به ناپاکیها آلوده گردد.
دل و جانت را از آلودگی ها پاک کن صاف و بی غش همچون آب زلال باش که از چاه به در میآید خود را از تعلّقات دنیوی آزاد کن که آب گل الود هیچ لطف و صفایی ندارد زلال و بی رنگ و بی ریا میباش تا بتوانی علاوه بر خود به پیرامونت نیز طراوت و تازگی و فیض ببخشی.
(در پاسخ به مُغبچه ای که مرا سرزنش و نصیحت می کرد) گفتم: ای عزیزتر از همه ی جهانیان، اینها که گفتی و شنیدم درست، امّا ایرادی هم ندارد که در موسم بهار باده ی ناب بنوشی جرعه ای نیز به گلها بپاشی و اوراق گل را با شراب خیس کنی تا طرب انگیزتر و شاداب تر گردند.
آنها که عشق را می شناسند و در طریق عشق قدم بر میدارند با عجایب و شگفتیهای عشق آشنایی دارند آنها به رغم آنکه در دریای بیکران علایق و وابستگیهای دنیوی فرو می روند لیکن به لطف قدرت عشق حتّا به اندازه ی مویی آلوده نمیشوند!
مغبچه گفت: ای حافظ ختم کن اینقدر معمّا و نکات معنادار و کنایه آمیز به رخ دوستان خودمکش!حافظ دوباره به کنایه آهی از سر درد میکشد(البته به مزاح وشوخی) و می فرماید:سخنانت سرشار از لطایف و ظرایف است فریاد از لطف و محبّتِ کنایه دار و ملامت بار! امان از لطف و محبّت هایی که به سرزنش های مکدّر کننده آلوده هستند!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سرگران گشتم ازان نرگس خوابآلوده
جگرم خون شد ازان لعل شرابآلوده
لبش آلوده به می گشت و حیاتم بخشید
جوهر جان که به یاقوت مذاب آلوده
گفتمش کوی تو آلود ز اشکم گفتا
[...]
آنکه از پرسش یار است حجابآلوده
گوید از قهر سخنهای عتابآلوده
میرود تند و خبر میدهد از وعده غیر
هر طرف دیدن و رفتار شتابآلوده
بهر خاطر خوشی دشمن و خرسندی من
[...]
چه شبی بود که آن نرگس خواب آلوده
دست در گردنم انداخت شراب آلوده
نکند طالع نامرد اگر کوتاهی
می کشم پرده ازان روی حجاب آلوده
باش تا پیش لب آرند ترا دلسوزان
[...]
سوی محراب شدم با می ناب آلوده
در بغل مصحف و دامن به شراب آلوده
دل سیه مست و خراب از اثر بادهٔ دوش
بی صفا می شود آیینهٔ آب آلوده
مجلس موعظه ام گرم نگردیده رسید
[...]
دوش آمد به برم میْزده خوابآلوده
چهرهافروخته، خویْکرده، عتابآلوده
شیشه در دست و قدح بر کف و بگشوده نظر
لبِ شکّرشکن آن لعلِ شرابآلوده
گفت ای خفتهٔ آشفته ز اندوهِ جهان
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.