گنجور

 
حافظ

شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال

بیا که بویِ تو را میرم ای نسیمِ شِمال

اَحادیاً بجمالِ الحبیبِ قِف وانْزِل

که نیست صبرِ جمیلم ز اشتیاقِ جَمال

حکایتِ شبِ هجران فروگذاشته بِهْ

به شکرِ آن که برافکند پرده روزِ وصال

بیا که پردهٔ گلریزِ هفت خانهٔ چشم

کَشیده‌ایم به تَحریرِ کارگاهِ خیال

چو یار بر سرِ صلح است و عُذر می‌طلبد

توان گذشت ز جورِ رقیب در همه حال

به جز خیالِ دهانِ تو نیست در دلِ تنگ

که کَس مباد چو من در پِیِ خیالِ محال

قَتیلِ عشقِ تو شد حافظِ غریب، ولی

به خاکِ ما گذری کن که خونِ مات حلال

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳۰۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۰۳ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
اشکالات خوانش

درود، در بیت دوم، مصراع اول: جِمال باید تلفظ بشه که جمع مکسر جَمَل به معنای شتر است. شما جَمال خواندید به معنای زیبایی.

اشکالات خوانش

درود، در مصراع اول بیت اول: جِمال باید تلفظ شود که جمع مکسر جَمَل به معنای شتر است.

غزل شمارهٔ ۳۰۳ به خوانش افسر آریا
اشکالات خوانش

درود، در مصراع اول بیت اول، جِمال باید تلفظ شود که جمع مکسر جَمَل است به معنای شتر.

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۳۰۳ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
رودکی

کسان که تلخی زهر طلب نمی‌دانند

ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال

تو را که می‌شنوی طاقت شنیدن نیست

مرا که می‌طلبم خود چگونه باشد حال؟

شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی

[...]

کسایی

به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال

چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال

بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم

سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال

ستوروار بدین‌سان گذاشتم همه عمر

[...]

عنصری

اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال

مرا ببین که ببینی کمال را بکمال

من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند

هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال

همه کس از قبل نیستی فغان دارند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال

چو یار من نبود وین حدیث بود محال

من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود

از آنکه چشم من او را ندیده بود همال

ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت

[...]

ازرقی هروی

ز نور قبۀ زرین آینه تمثال

زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال

فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن

بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال

درر چو لاله شود لعل در دهان صدف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه