گنجور

 
حافظ

مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابرو

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خوابِ خوشِ مستی

نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

هلالی شد تنم زین غم که با طغرا‌ی ابرو‌یش

که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟

رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم

هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان، ابرو

روانِ گوشه‌گیران را جبینش طرفه گلزار‌ی‌ست

که بر طرْف سمن‌زارش همی گردد چمان ابرو

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی

که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

تو کافر‌دل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم

که محرابم بگرداند خم آن دل‌ستان ابرو

اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوادار‌ی

به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان‌ابرو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش مهدی سروری
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش هانا سلطانی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش پریسا جلیلی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نسیمی

دل مردم به جان آمد ز دست آن کمان ابرو

تعالی الله از آن چشمان، جلال الله از آن ابرو

مخوان روی نگارم را به جان ای ساده دل زانرو

که چون روی دلارایش ندارد روی جان ابرو

نهان از غمزه با مردم نگفتی راز و نشنودی

[...]

بیدل دهلوی

به پیری هم نی‌ام غافل ز عشق آن‌کمان ابرو

حضور قامت خم‌ گشته ایمایی‌ست زان ابرو

دم تیغی چو اشک از خون من رنگین نمی گردد

مبادا افتد از مستی به فکر امتحان ابرو

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
بلند اقبال

مرا ترکی است غارتگر سنان‌مژگان کمان‌ابرو

که غارت کرده دل‌ها را از آن مژگان وز آن ابرو

نروید سرو در بستان دهد گر جلوه او قامت

نگردد ماه نو طالع گر او سازد عیان ابرو

برد دین و دل از هر سو هم از مُسلِم هم از کافر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه