گنجور

 
حافظ

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟

بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن

مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست ؟

به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن

به می‌پرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن

به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن ؟

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن

ز خطّ یار بیاموز مِهر با رخِ خوب

که گرد عارضِ خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لبِ ساقی و جامِ می حافظ

که دستِ زهدفروشان خطاست بوسیدن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳۹۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۹۳ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۹۳ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند

شب فراق به امید بامداد وصال

حافظ

همین شعر » بیت ۲

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

سعدی

میان باغ حرام است بی تو گردیدن

که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن

و گر به جام برم بی تو دست در مجلس

حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن

خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه

[...]

کمال خجندی

چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن

گر اختیار کنی خاک پاش بوسیدن

دلا چو در حرم عشق میروی خود را

چو شمع جمع ادب نیست در میان دیدن

به خاک بوسی پایت هنوز دارم چشم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
جهان ملک خاتون

به باغ شد دل من صبحدم به گل چیدن

مراد من بود از گل جمال او دیدن

گرفته دست نگاری به دست در بستان

به ذوق در چمن و لاله زار گردیدن

چه خوش بود سر زلفین پیچ در پیچش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
نظام قاری

چو دیده در طلبت واجبست گردیدن

سرشک را بهمه جانبی دوانیدن

ببر چو معجر روسی گرفت لرزیدن

عمامه خواست زعشقش بسر بگردیدن

بپوستین تن لرزان مابدی در یاب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه