بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول آن کس بُرد
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
مُقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل
بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کُنَد که به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سرِ حقارت کرد
به رویِ یار نظر کن ز دیده مِنّت دار
که کاردیده، نظر از سرِ بِصارت کرد
حدیثِ عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعتِ بسیار در عبارت کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حافظ در این شعر صلا و دعوت به قدح و می میدهد که فصل روزه و پرهیز به پایان رسیده است و کسانی که در طلب ثواب روزه و حج هستند باید آنرا در میکده عشق بهدست بیاورند. شاعر به رضایت و خودشناسی رسیدهاست و درمییابد جایی که شایسته اوست گوشه خرابات و میخانه است و از این نعمت شکرگذار است. و به کسانی که جویای این مستی و سعادت همیشگی هستند میگوید که بهای آن را باید با عقل بپردازند. شاعر پس از شکایت از نادانی شیخ شهر در پایان میگوید که حکایت و داستان عشق را از این شعر او باید شنید.
هشیار باش که روز جشن است و دست تقدیر، خوان و سفره روزه را برچید و هلال روز عید به زبان حال، قدح باده را به تو نشان میدهد.
ثواب روزه و حج را کسی میبرد که خاک میکده عشق را زیارت میکند. (میکده در شعر حافظ، محل دوری از خودپرستی و رها شدن از خود و دوری از ریا است.)
جای و جایگاه اصلی و سزاوار ما گوشه میکده و خرابات است خدا خیرش دهاد کسی را که این بنا و عمارت را ساخت. (کرد: ساخت)
بهای باده ناب و لعلگون را چطور و با چه باید پرداخت؟ با جوهر عقل. کسی که این معامله را انجام داد، سود بُرد.
کسی میتواند در خم و طاق محراب آن ابروان کمانی نماز کند که با خون جگر طهارت کرد.
فریاد از دست چشمان فضول شیخ و زاهد شهر که امروز با دیده مذمت و حقارت به دُردکشان و میگساران نگاهکرد.
به روی یار نگاه کن و از دیده و روی یار ممنون و سپاسگزار باش که آدم پخته و کاردیده، از روی بینش و بصیرت نگاه میکند.
اگر داستان عشق را میخواهی بشنوی آنرا از حافظ بشنو نه از واعظ و شیخ، اگر چه کلام و زبان پر هیاهو و پر فنی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به آبِ روشنِ می عارفی طهارت کرد
عَلَی الصَّباح، که میخانه را زیارت کرد
همین که ساغرِ زَرّینِ خور، نهان گردید
هِلال عید به دورِ قدح اشارت کرد
خوشا نماز و نیازِ کسی که از سرِ درد
[...]
دلم به ماه تمام از رخت عبارت کرد
هلال گفت و به ابروی تو اشارت کرد
غلام نرگس مستانه توام که نگاه
به تاج حشمت شاه از سر حقارت کرد
رسید از تو به دلخستگان بشارت قتل
[...]
بیا که لشکر دی خیل سبزه غارت کرد
بسوی باده ز یخ شوشه ها اشارت کرد
ز باده جوی حرارت که رفت آن کآتش
بگرم رویی خود دعوی حرارت کرد
بریم دفتر و سجاده بهر می سوی دیر
[...]
ثواب روزه و حج قبول آن کس راست
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
هزار بار به خون جگر طهارت کرد
که تا جمال ترا چشم من زیارت کرد
چه فتنهٔی تو ندانم که چشمت از مردم
بغمزه دین و دل و عقل و هوش غارت کرد
بگفتمش بکجا اهل دل سجود آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.