گنجور

 
طغرل احراری بیدل دهلوی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها طغرل احراری مصرع یا بیتی از بیدل دهلوی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

    طغرل احراری (بیت ۹): خوش آمد در مذاقم طغرل این یک مصرع بیدل - برین سرچشمه رحمی کن که موجی نیست آبش را!

    بیدل دهلوی (بیت ۵): نگاهم بی‌تو چون آیینه شد پامال حیرانی - براین سرچشمه‌ رحمی‌کن که‌ موجی نیست‌ آبش‌را

  2. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲

    طغرل احراری (بیت ۱۰): خوشا طغرل ازین یک مصرع بیدل که می‌گوید - که یا رب مهربان گردان دل نامهربانش را!

    بیدل دهلوی (بیت ۳): زبان حال عاشق گر دعایی دارد این دارد - که یارب مهربان‌گردان دل نامهربانش را

  3. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰

    طغرل احراری (بیت ۱۲): خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل - به چون و چند نتوان حکم کردن صنع بی‌چون را!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۱): اثرها بنگر اما ازتصرف دم مزن بیدل - به چون وچند نتوان حکم‌کردن صنع بی‌چون را

  4. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹

    طغرل احراری (بیت ۱۱): آفرین باد برین مصرع بیدل طغرل - چین دامان ادب کن خط پیشانی را!

    بیدل دهلوی (بیت ۵): بار یابی چو به خاک درصاحب‌نظران - چین دامان ادب‌کن خط پیشانی را

  5. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸

    طغرل احراری (بیت ۹): خوشا طغرل ازین یک مصرع بیدل که می‌گوید - چرا در بند نقش ما نباشد نقشبند ما؟!

    بیدل دهلوی (بیت ۷): اگر تا صانع از مصنوع راهی می‌توان بردن - چرا دربند نقش ما نباشد نقشبند ما

  6. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸

    طغرل احراری (بیت ۱۱): حبذا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما - یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما

  7. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳

    طغرل احراری (بیت ۱۰): آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است - حسرت دیدار و سامان سفر داریم ما

    بیدل دهلوی (بیت ۱): حیرت دیدار سامان سفر داریم ما - دامن آیینه امشب برکمر داریم ما

  8. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰

    طغرل احراری (بیت ۱۰): حبذا زین مصرع بیدل که طغرل گفته است - جوهریم آب از دم شمشیر می‌نوشیم ما!

    بیدل دهلوی (بیت ۵): بحر هم نتواند از ماکرد رفع تشنگی - جوهریم آب‌ از دم شمشیر می‌نوشیم ما

  9. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹

    طغرل احراری (بیت ۱۱): طغرلم محو مصرع بیدل - جبهه سوز است آستانه ما!

    بیدل دهلوی (بیت ۴): نیست جزشعله خاک معبد عشق - جبهه سوز است آستانهٔ ما

  10. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴

    طغرل احراری (بیت ۷): ای خوش آن مصرع که طغرل می‌سراید بیدلی - یا مرا از خود ببر آن جا که هستی یا بیا!

    بیدل دهلوی (بیت ۶): بیش از این نتوان حریفِ دا‌غِ حرمان زیستن - یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا

  11. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

    طغرل احراری (بیت ۱۳): ای خوشا، طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - خفته در خون شهیدت جوش گلزار بقا

    بیدل دهلوی (بیت ۷): بسته بر بال اسیرت نامهٔ پرواز ناز - خفته در خون شهیدت جوش‌گلزار بقا

  12. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹

    طغرل احراری (بیت ۱۲): وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن - شرم دار از دیدن گل بی‌رضای عندلیب!

    بیدل دهلوی (بیت ۸): ای‌که خواهی پاس ناموس محبت داشتن - شرم دار از دیدن گل بی‌رضای عندلیب

  13. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶

    طغرل احراری (بیت ۱۳): خوشا زین مصرع بیدل که طغرل - خیالی سد راه عبرت ماست

    بیدل دهلوی (بیت ۱): خیالی سد راه عبرت ماست - گر این دیوار نبود خانه صحراست

  14. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷

    طغرل احراری (بیت ۱۲): حبذا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - صافی آیینه با گبر و مسلمان آشناست

    بیدل دهلوی (بیت ۸): هیچکس در بارگاهِ آگهی مردود نیست - صافیِ آیینه با گبر و مسلمان آشناست

  15. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱

    طغرل احراری (بیت ۹): طغرل غلام مصرع زیبای بیدلم - آسودگی ز کشور ما بار بسته است

    بیدل دهلوی (بیت ۵): از قطره تا محیط تسلی سراغ نیست - آسودگی زکشورما باربسته است

  16. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸

    طغرل احراری (بیت ۱۰): ای خوشا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - خاک کن بر فرق آن سازی که بی‌آهنگ اوست

    بیدل دهلوی (بیت ۵): بی‌محبت زندگانی نیست جز ننگ عدم - خاک‌کن برفرق آن سازی‌که بی‌آهنگ اوست

  17. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵

    طغرل احراری (بیت ۱۴): حبذا طغرل که بیدل گفته است - خودنمایی‌ها کثافت جوهری‌ست!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): خودنماییها کثافت جوهریست - شیشه تا در سنگ می‌باشد پریست

  18. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵

    طغرل احراری (بیت ۹): طغرل شیرین‌سخن معنی بیدل نگر - قامت برجسته‌ات مصرع دیوان کیست؟!

    بیدل دهلوی (بیت ۳): یاد خرام توام‌، می‌برد از خویشتن - قامت برجسته‌ات‌، مصرع دیوان کیست

  19. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸

    طغرل احراری (بیت ۱۰): خوشا از مصرع بیدل که طغرل - سرشکم نسخه دیوانه کیست؟!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست - جگر آیینه‌دار شانهٔ کیست

  20. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵

    طغرل احراری (بیت ۹): وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن - درد دل را بنده‌ام دردسری در کار نیست!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۲): زهد و تقوا هم‌خوش ‌است اما تکلف ‌بر طرف - درد دل را بنده‌ام دردسری در کار نیست

  21. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۲

    طغرل احراری (بیت ۹): ای خوشا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - خانه دل در سر ره بود ویران کرد و رفت

    بیدل دهلوی (بیت ۷): دوش سیلاب خیالت می‌گذشت از خاطرم - خانهٔ دل بر سر ره بود ویران‌کرد و رفت

  22. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۰

    طغرل احراری (بیت ۸): ای خوش آن مصرع که طغرل می‌سراید بیدلی - تا ابد یا رب عصای ناتوانان بینمت!

    بیدل دهلوی (بیت ۷): حق ذات تست سعی دستگیریهای خلق - تا ابد یارب عصای ناتوانان بینمت

  23. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۸

    طغرل احراری (بیت ۱۰): ای خوش آن مصرع که طغرل می‌سراید بیدلی - جامه‌ات زین خم نمی‌آید برون هربار سرخ!

    بیدل دهلوی (بیت ۹): رنگها دارد فلک مغرور آرایش مباش - جامه‌ات زین خم نمی‌آید برون هر بار سرخ

  24. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۱

    طغرل احراری (بیت ۹): وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن - الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد!

    بیدل دهلوی (بیت ۸): تا سحر بی‌پرده‌گردد شبنم از خود رفته است - الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد

  25. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۸

    طغرل احراری (بیت ۱۱): خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل - اگر سودای سر دارد بگو بر گرد ما گردد

    بیدل دهلوی (بیت ۸): طواف خاک مجنون و مزار کوهکن تا کی - اگر سودا سری دارد بگو تا گرد ما گردد

  26. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۰

    طغرل احراری (بیت ۹): شدم پروانه این مصرع بیدل ازآن طغرل - چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد

    بیدل دهلوی (بیت ۱): چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد - به هرجا پا زنم آیینه‌ای بیدار می‌گردد

  27. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۲

    طغرل احراری (بیت ۹): هزاران آفرین طغرل به این یک مصرع بیدل - اجابت انفعال از شوخی دست دعا دارد!

    بیدل دهلوی (بیت ۴): ز بس مطلوب هر کس بی‌ طلب آماده است اینجا - اجابت انفعال از شوخی دست دعا دارد

  28. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۲

    طغرل احراری (بیت ۱۱): خوشا از مصرع سلطان او رنگ سخن طغرل - تو اکنون ناله کن بیدل که آهنگت اثر دارد

    بیدل دهلوی (بیت ۱۱): نوای ‌قمری و بلبل مکرر شد درین‌ گلشن - تو اکنون ناله‌ کن بیدل که آهنگت اثر دارد

  29. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۷

    طغرل احراری (بیت ۱۳): آفرین طغرل برین مصرع که بیدل گفته است - قید خود داری جنون بر طبع آزاد آورد

    بیدل دهلوی (بیت ۲): لب به‌خاموشی فشردم ناله‌جوشید ازنفس - قید خودداری جنون بر طبع آزاد آورد

  30. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۷

    طغرل احراری (بیت ۱۴): ای خوشا از مصرع بیدل که طغرل گفته است - آب گردید انتظار و عالم دیدار شد

    بیدل دهلوی (بیت ۱): مژده ای ذوق وصال آیینه بی‌زنگار شد - آب گردید انتظار و عالم دیدار شد

  31. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۷

    طغرل احراری (بیت ۹): حبذا طغرل که بیدل گفته است - خانه حیرت تماشا می‌کشد

    بیدل دهلوی (بیت ۱۱): محو عشق ازکفر و ایمان فارغ‌ست - خانهٔ حیرت تماشا می‌کشد

  32. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۱

    طغرل احراری (بیت ۱۲): طغرلا عجز کمال حضرت بیدل نگر - آنقدر هیچم که از خود شرمسارم کرده‌اند

    بیدل دهلوی (بیت ۱۱): با کدامین ذره سنجم آبروی اعتبار - آنقدر هیچم که از خود شرمسارم کرده‌اند

  33. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷

    طغرل احراری (بیت ۹): حبذا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - ماضی و مستقبل این بزم حیرت حال بود

    بیدل دهلوی (بیت ۱): ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود - شخص از خود رفته در آیینه‌ها تمثال بود

  34. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۴

    طغرل احراری (بیت ۹): هزارش آفرین طغرل برین یک مصرع بیدل - ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید - ز خاطرها فراموشم سبکبار اینچنین باید

  35. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵

    طغرل احراری (بیت ۱۰): چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل - تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): نشاط این بهارم بی‌گل رویت چه کار آید - تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید

  36. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۱

    طغرل احراری (بیت ۹): طغرل خجل ز مصرع زیبای بیدلم - مشت عرق به منع تقاضا نگاه دار!

    بیدل دهلوی (بیت ۹): تا در چه وقت شعله زند دود احتیاج - مشتی عرق به منع تقاضا نگاه دار

  37. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۷

    طغرل احراری (بیت ۱۴): طغرلم محو مصرع بیدل - کم ما‌ هم مدان کم از بسیار

    بیدل دهلوی (بیت ۸): هستی ‌آفت شمر چه موج‌ و چه‌ بحر - کم ما هم مدان‌ کم از بسیار

  38. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۸

    طغرل احراری (بیت ۱۱): آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است - چشم وا کن رنگ و اسرار دگر دارد بهار!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار - آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

  39. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۲

    طغرل احراری (بیت ۱۲): وه چه خوش گفتست طغرل شاه اورنگ سخن - شد سفید آخر ز مویم کوچه‌های انتظار!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۰): وعدهٔ دیدار در خاکم نشاند و پیر کرد - شد سفید آخر ز مو‌یم‌ کوچه‌های انتظار

  40. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۵

    طغرل احراری (بیت ۱۳): حبذا از مصرع بیدل که طغرل گفته است - در گریبان تأمل قطره‌ها دارد گهر

    بیدل دهلوی (بیت ۷): محو شوقم‌ ، تهمت‌آلود فسردن نیستم - در گریبان تأمل قطره‌ها دارد گهر

  41. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۶

    طغرل احراری (بیت ۱۴): حبذا طغرل که می‌گوید جناب بیدلی - ساده‌لوحان رشته می‌بندند بر سازم هنوز

    بیدل دهلوی (بیت ۸): رفته‌ام عمری‌ست زین محفل‌، نوای فرصتم - ساده‌لوحان رشته می‌بندند بر سازم هنوز

  42. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۹

    طغرل احراری (بیت ۱۱): طغرل شدم آشفته این مصرع بیدل - ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۱): بیدل به فغان زین قفست نیست رهایی - ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز

  43. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۹

    طغرل احراری (بیت ۱۴): حبذا طغرل که بیدل گفته است - چشم وا کن شش جهت یار است و بس

    بیدل دهلوی (بیت ۱): چشم ‌وا کن ششجهت یارست و بس - هر چه خواهی‌ دید، دیدارست‌ و بس

  44. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۳

    طغرل احراری (بیت ۱۱): طغرل شده‌ام ششدر این مصرع بیدل - راهی که به جایی نرسد از همه‌جا پرس

    بیدل دهلوی (بیت ۹): واماندگی از شش جهت آغوش گشوده‌ست - راهی‌ که به جایی نرسد از همه جا پرس

  45. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۴

    طغرل احراری (بیت ۱۰): طغرل کشا به مصرع بیدل تو چشم را - تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس!

    بیدل دهلوی (بیت ۴): هستی فسانه است‌ کجا هجر و کو وصال - تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس

  46. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۸

    طغرل احراری (بیت ۱۱): حبذا از مصرع بیدل که طغرل گفته است - ای ز فرصت بی‌خبر در هر چه باشی زود باش!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش - ای ز فرصت بیخبر در هر چه باشی زود باش

  47. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۹

    طغرل احراری (بیت ۱۳): روشن است مضمون بیدل طغرل از صد آفتاب - ذره هم کم نیست تا باشی همین مقدار باش!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۲): عاقبت بیدل ز چشم خویش باید رفتنت - ذره هم کم نیست‌، تا باشی همین مقدار باش

  48. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۰

    طغرل احراری (بیت ۱۰): حبذا طغرل که بیدل می‌سراید مصرعی - بر سر مژگان چو اشک ایستاده‌ای هشیار باش!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۴): یک قدم راهست بیدل از تو تا دامان خاک - بر سر مژگان چو اشک استاده‌ای هشیار باش

  49. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۱

    طغرل احراری (بیت ۱۱): ز رمز معنی بیدل به حیرتم طغرل - به حسن معنی کفر آبروی ایمان باش

    بیدل دهلوی (بیت ۶): ز مشرب خط و خال بتان مشو غافل - به حسن معنی‌ کفر آبروی ایمان باش

  50. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱

    طغرل احراری (بیت ۱۱): خوشا طغرل ز مضمون جناب حضرت بیدل - که الفت عالمی را داغ کرد آتش به بنیادش!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۳): نه هجران دانم و نی وصل بیدل اینقدر دانم - که الفت عالمی را داغ‌ کرد آتش به بنیادش

  51. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۹

    طغرل احراری (بیت ۱۱): درین گلشن چه دل بندی که بیدل گفته است طغرل - بهارت بلبلی دارد که شکل لاست منقارش

    بیدل دهلوی (بیت ۱): به ساز نیستی بسته‌ست شور ما و من بارش - بهارت بلبلی دارد که شکل لاست منقارش

  52. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸

    طغرل احراری (بیت ۱۰): بنای طاقتم را سوخت طغرل مصرع بیدل - که تاق عمر چون بشکست ممکن نیست تعمیرش

    بیدل دهلوی (بیت ۷): حباب از موج هستی دست طاقت شسته می‌کوبد - که طاق عمرچون بشکست ممکن نیست تعمیرش

  53. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۳

    طغرل احراری (بیت ۱۰): طغرل به جهانی ندهم مصرع بیدل - خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش!

    بیدل دهلوی (بیت ۵): پیدایی حق ننگ دلایل نپسندد - خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش

  54. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۱

    طغرل احراری (بیت ۹): چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل - به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش - در آتش ریختم نامی که آبم می‌کند ننگش

  55. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۵

    طغرل احراری (بیت ۱۰): خوشا از مصرع سلطان اورنگ سخن طغرل - شکست ما تماشا کن مپرس از رنگ پیمانش!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): ز برق بی‌نیازی خنده‌ها دارد گلستانش - شکست ما تماشا کن مپرس از رنگ پیمانش

  56. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۴

    طغرل احراری (بیت ۱۲): به خون باید نوشتن طغرل این یک مصرع بیدل - هنوز از خاک مشتاقان حنایی می‌شود پایش

    بیدل دهلوی (بیت ۶): وفا در هر صفت بی‌رنگ تأثیری نمی‌باشد - هنوز از خاک مشتاقان حنایی می‌شود پایش

  57. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۶

    طغرل احراری (بیت ۱۲): آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است - ناتوانی عالمی دارد تکلف بر طرف

    بیدل دهلوی (بیت ۱۰): سایه را از هیچکس اندیشهٔ تعظیم نیست - ناتوانی عالمی دارد تکلف بر طرف

  58. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۱

    طغرل احراری (بیت ۹): طغرل نگر که حضرت بیدل چه گفته است - اینجاست بی‌بقا گل و بی‌اعتبار رنگ!

    بیدل دهلوی (بیت ۵): ای بیخبر درین چمن اسباب عیش‌کو - اینجاست بی‌بقا گل و بی‌اعتبار رنگ

  59. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۵

    طغرل احراری (بیت ۱۰): وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن - خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل!

    بیدل دهلوی (بیت ۶): رنگ بو نامحرم فیض بهار نیستی است - خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل

  60. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۱

    طغرل احراری (بیت ۱۰): آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است - حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل!

    بیدل دهلوی (بیت ۷): تا گهر باشد چرا دریا کشد ننگ حباب - حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل

  61. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۴

    طغرل احراری (بیت ۹): نالم از یک مصرع بیدل که طغرل گفته است - درد آن دارم که خواهد شد پریشان ناله‌ام

    بیدل دهلوی (بیت ۹): از شکست شیشهٔ دل آنقدر غمگین نی‌ام - درد آن دارم‌ که خواهد شد پریشان ناله‌ام

  62. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۳

    طغرل احراری (بیت ۱۱): حبذا از مصرع بیدل که طغرل گفته است - خاک می‌کردم به راهت گر سری می‌داشتم!

    بیدل دهلوی (بیت ۹): انفعالم آب کرد از ناکسی هایم مپرس - خاک می‌کردم به‌راهت‌گر سری می‌داشتم

  63. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۵

    طغرل احراری (بیت ۹): چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل - به ساغر آب رویی داشتم سد رمق کردم

    بیدل دهلوی (بیت ۵): مپرسید از قناعت مشربیهای حیات من - به ساغر آبرویی داشتم سد رمق کردم

  64. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۴

    طغرل احراری (بیت ۱۱): خوشا از مصرع سلطان اورنگ سخن طغرل - تو می‌رفتی و من شور قیامت ساز می‌کردم!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): تو می‌رفتی و من ساز قیامت باز می‌کردم - شکست رنگ تا پر می‌فشاند آواز می‌کردم

  65. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۴

    طغرل احراری (بیت ۱۴): با چنین دانش ببین طغرل که بیدل گفته است - من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم

    بیدل دهلوی (بیت ۴): غافل از معنی جهانی بر عبارت ناز داشت - من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم

  66. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۵

    طغرل احراری (بیت ۱۰): محو حیرتم طغرل من ز مصرع بیدل - بی‌تو زنده‌ام یعنی مرگ بی‌اجل دارم!

    بیدل دهلوی (بیت ۸): سنگ هم به حال من‌ گریه‌ گر کند برجاست - بی‌تو زنده‌ام یعنی مرگ بی‌اجل دارم

  67. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۴

    طغرل احراری (بیت ۱۰): هزاران آفرین طغرل به عجز حضرت بیدل - ز دشت بی‌خودی می‌آیم از وضع ادب دورم

    بیدل دهلوی (بیت ۱): ز دشت بیخودی می‌آیم از وضع ادب دورم - جنونی‌ گر کنم ای شهریان هوش معذورم

  68. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۰

    طغرل احراری (بیت ۱۰): خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل - به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می‌سازم

    بیدل دهلوی (بیت ۱): به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می‌سازم - غباری می‌دهم بر باد و راهی پاک می‌سازم

  69. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۱

    طغرل احراری (بیت ۱۱): چه خوش گفتست اینجا بیدل بزم ادب طغرل - همان گرد سرت می‌گردم و پیمانه می‌سازم

    بیدل دهلوی (بیت ۶): محبت در عدم بی‌نشئه نپسندد غبارم را - همان‌گرد سرت می‌گردم و پیمانه می‌سازم

  70. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۵

    طغرل احراری (بیت ۱۲): خوشم طغرل من از مضمون بانگ قل قل بیدل - اگر ساقی ز موج باده بندد رشته بر سازم!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): اگر ساقی ز موجِ باده بندد رشتهٔ سازم - رساند قلقلِ مینا به رنگِ رفته آوازم

  71. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۸

    طغرل احراری (بیت ۱۳): صد آفرین به بیدل کش گفته است طغرل - یارب مباد تیغش چون جوهر تبسم!

    بیدل دهلوی (بیت ۶): امید ما بهار است از چین ابروی ناز - یارب مباد تیغش بی‌جوهر تبسم

  72. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲

    طغرل احراری (بیت ۹): خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل - قلم در موج گوهر بشکنم تبخاله بنویسم!

    بیدل دهلوی (بیت ۶): به خاطر شکوه‌ای زان لعل خاموشم جنون دارد - قلم در موج ‌گوهر بشکنم تبخاله بنویسم

  73. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۳

    طغرل احراری (بیت ۹): برد هوش از سرم طغرل همین یک مصرع بیدل - جهان تعبیر بود آنجا که من خواب فراموشم

    بیدل دهلوی (بیت ۱۰): ز یادم شبهه‌ای در جلوه آمد عرض هستی شد - جهان تعبیر بود آنجاکه من خواب فراموشم

  74. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶

    طغرل احراری (بیت ۱۱): چه خوش گفتست طغرل شاه اورنگ سخن بیدل - دماغ شهرت عنقا ندارد ریزش بالم

    بیدل دهلوی (بیت ۴): همان بهتر که پیش از خاک‌گشتن بی‌نشان باشم - دماغ شهرت عنقا ندارد ریزش بالم

  75. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۲

    طغرل احراری (بیت ۱۱): طغرل ازین مصرع بیدل خوشم - بی‌تو فتادست الم بر دلم!

    بیدل دهلوی (بیت ۵): بار نفس می‌کشم و چاره نیست - بی‌تو فتاده‌ست الم بر دلم

  76. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۵

    طغرل احراری (بیت ۱۳): خوشا از مصرع سلطان اورنگ سخن بیدل - شکوه و فقر ملک بی‌نیازی کرد تسلیمم

    بیدل دهلوی (بیت ۱): شکوه فقر ملک بی‌نیازی‌ کرد تسلیمم - به اقبالی‌ که دل برخاست از دنیا به تعظیمم

  77. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۵

    طغرل احراری (بیت ۱۵): طغرل مخمور می بیدلم - باده ندارم که به ساغر کنم!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): باده ندارم که به ساغرکنم - گریه ‌کنم تا مژه‌ای تر کنم

  78. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۴

    طغرل احراری (بیت ۱۱): چه خوش گفتست طغرل حضرت مولای من بیدل - کشاد کار خود بی‌ناخن تدبیر می‌خواهم!

    بیدل دهلوی (بیت ۱): ز دل چون غنچه یک چاک‌ گریبانگیر می‌خواهم - گشاد کار خود بی‌ناخن تدبیر می‌خواهم

  79. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵ :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱

    طغرل احراری (بیت ۱۴): حبذا طغرل که بیدل گفته است - یار می‌آید چراغان کرده‌ایم!

    بیدل دهلوی (بیت ۱۲): از هجوم اشک ما بیدل مپرس - یار می‌آید چراغان کرده‌ایم



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲:ز عارض برقع افکندی کشودی روی زیبا را - ز برق رخ زدی آتش بساط خرمن ما را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را - رک‌گل رشتهٔ شیرازه شد جمعیت ما را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را - چه‌مضمون است درخاطر نگاهت‌حیرت‌انشا را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را - به خودکردی دراز آخر زبان دود دلها را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:گذشت‌از چرخ و بگرفت‌آبله چشم‌ثریا را - هوایت تاکجا ازپا نشان؟ لهٔ ما را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را - مگردرآب چون یاقوت‌گیرند آتش ما را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:نفس آشفته می‌دارد چو گل جمعیت ما را - پریشان می‌نویسد کلک موج احوال دریا را


  2. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷:شوخ من هرگه کشاید طره چون قیر را - می‌کند شیرازه دامان گل زنجیر را!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:پاس کار خود نباشد صاحب تدبیر را - دست بر قید صدا مشعل بود زنجیررا

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:تا به‌کی در پرده دارم آه بی‌تأثیر را - از وداع آرزو پر می‌دهم این تیر را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:گرکماندار خیالت در زه آرد تیر را - هر بن مو چشم امیدی شود نخجیر را


  3. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:اگر اینست تندی توسن جولان شتابش را - غبار خاک شو تا وارسی بوس رکابش را!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:لب جویی‌ که از عکس تو پردازی‌ست آبش را - نفس در حیرت آیینه می‌بالد حبابش را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را - که می‌گیرد عنان شعلهٔ رنگ عتابش را


  4. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:اگر اینست اکنون قدر رفعت آشنایش را - ز چرخ آید به شاگردی مسیحا پاسبانش را!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را - به رنگ موی چینی سرمه می‌گیرد فغانش را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳:چه‌امکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را - مگر حیرت شفیع جرأت ندیشد بیانش را


  5. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:نباشد التفاتی با من اکنون تیغ قاتل را - که سازد ناخدا در موج خونم مطلب دل را!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:اگرحیرت به‌این رنگست دست وتیغ قاتل را - رگ باقوت می‌گردد روانی خون بسمل را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:به تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را - مبادا خشکی افشاردگلوی شیشهٔ مل را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را - هجوم ناله‌ام آشفته سازد زلف سنبل را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را - کف خونی‌که برگ‌گل‌کند دامان قاتل را


  6. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲:گر به عرض آرد تمنا حسرت ناکام را - شوخی مطلب شود خمیازه موج جام را

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:گر قضا با من نویسد محنت ایام را - التیام زخم سازم پنجه ضرغام را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:بوی وصلت‌گر ببالاند دل ناکام را - صحن این‌کاشانه زیر سایه‌گیرد بام را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:در طلب تا چند ریزی آبروی‌کام را - یک سبق شاگرد استغناکن این ابرام را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را - باده پیمایی‌گرانی نیست طبع جام را


  7. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا - کرده‌اند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:بی‌سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا - زخم دل چندین زبان داده‌ست پیغام مرا

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا - کز من نمی‌ماند نشان گر می‌بری نام مرا


  8. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:تا عروج باده زد دستی گریبان مرا - موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳:بسکه چون‌گل پرده‌ها بر پرده شد سامان مرا - پیرهن در جلوه آبم‌گرکنی عریان مرا

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:رخصت نظاره‌ای‌گر می‌دهد جانان مرا - می‌کشد خاکستر خود در ته دامان مرا


  9. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:تا قضا کردست در قصر بلا بانی مرا - چون حبابم نیست غم از خانه ویرانی مرا


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:دام یک عالم تعلق‌ گشت حیرانی مرا - عاقبت‌کرد این در واکرده زندانی مرا

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:داغ عشقم‌، نیست الفت با تن‌آسانی مرا - پیچ وتاب شعله باشد نقش پیشانی مرا


  10. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:اینست اگر ساز بم و زیر جهان را - بی‌پرده مکن نغمه مضراب زمان را!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:حیف است‌کشد سعی دگر باده‌کشان را - یاران به خط جام ببندید میان را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵:هرچند گرانی بود اسباب جهان را - تحریک زبان نیشتر است این رگ جان را


  11. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹:اگر هوشم کند چون شانه در زلفش شبیخون را - به یک مو بسته گردم سرنوشت بخت واژون را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:چنان پیچیده توفان سرشکم‌کوه و هامون را - که‌نقش پای هم‌گرداب‌شد فرهاد و مجنون‌را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:نظر برکجروان از راستان بیش است‌گردون‌را - که خاتم بیشتر دردل نشاند نقش واژون را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:نمی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را - رم این‌گردباد آخر به ساغرکرد هامون را


  12. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:عرض حاجت می‌کند دل خسرو ناز تو را، - نیست قانون محبت پرده ساز تو را!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را - گنبد دستارکو بردارد آواز تو را


  13. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را - می‌کند درس ادب نیرنگ افسون تو را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا - ناله می‌خوانم بلندیهای مضمون تو را


  14. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴:هرکه در دشت جنون بیند من دیوانه را - کی شود مانند مجنون آشنا بیگانه را؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:ساختم قانع دل از عافیت بیگانه را - برگ بیدی فرش‌کردم خانهٔ دیوانه را


  15. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶:برد زلفش گرو از مشکلم آسانی را - کرد نقشی به دلم خط پریشانی را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:عیش داند دل سرگشته پریشانی را - ناخدا باد بودکشتی توفانی را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را - نیست جز ناله‌کشیدن قلم مانی را


  16. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:نباشد ذوق راحت کام ارباب معانی را - که سازد چرخ صرف سفله شهد مهربانی را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:به‌هستی انقطاعی نیست از سر سرگرانی را - نفس باشد رگ خواب پریشان زندگانی را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را - به غلتانی رساند آب درگوهر روانی را


  17. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:ندارد میل الفت وضع آزادی‌پسند ما - بود چون سرو عریانی به بر ما را پرند ما


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما - مگر ازسعی خاموشی نفس‌گیردکمندما


  18. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:بس که در کوه بلا هم‌سنگ فرهادیم ما - شیشه جمعیت خیل پریزادیم ما!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما - یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما


  19. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما - ریشه نخل امید از چشم تر داریم ما

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:تا به رخسار چو ماه او نظر داریم ما - یک جهان آیینه از جوهر به بر داریم ما!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:بسکه از ساز ضعیفی‌ها خبر داریم ما - چنگ می‌گردیم اگر یک ناله برداریم ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:تا دربن‌گلزار چون شبنم‌گذر داریم ما - باده‌ای در جام عیش از چشم تر داریم ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:حیرت دیدار سامان سفر داریم ما - دامن آیینه امشب برکمر داریم ما


  20. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:قامتی در زیر بار عشق خم داریم ما - نغمه‌ای از ساز دل بی زیر و بم داریم ما


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما - از ملامت‌کی به دل یک ذره غم داریم ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:صورت وهم به هستی متهم داریم ما - چون حباب آیینه بر طاق عدم داریم ما


  21. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:بس که چون عنقا ز خاطرها فراموشیم ما - گر جهان از ما نپوشد چشم می‌پوشیم ما!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما - یک مژه تا واشود صد دشت آغوشیم ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما - همچوشبنم با نسیم صبح همدوشیم ما


  22. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴:هر کرا باشد گذر بر کلبه احزان ما - نشکند جز قرص مه نانی دگر از خوان ما


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما - دامن خویش است چون صحرا گل دامان ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما - تا سحرگشتن‌گریبان می‌درد عریان ما


  23. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:چون نی گرفته ملک جهان را فغان ما - نبود به غیر ناله متاع دکان ما


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵:چون شمع زآتشی‌که وفا زد به جان ما - بال هماست بر سر ما استخوان ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶:از بس‌گرفته است تحیر عنان ما - دارد هجوم آینه اشک روان ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:داغیم چون سپند مپرس از بیان ما - در سرمه بال می‌زند امشب فغان ما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:نبوَد به غیرِ نامِ تو وردِ زبانِ ما - یک حرف بیش نیست زبان در دهانِ ما


  24. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸:ای ز موج طلعتت نظاره در گرداب‌ها - حیرت آیینه باشد شوخی سیماب‌ها!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تاب‌ها - چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خواب‌ها

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:ای ز شوخی‌های حسنت محو پیچ و تاب‌ها - حیرت اندر آینه چون موج در گرداب‌ها


  25. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:گر خرامد آن پری‌رو جانب گلزارها - شور محشر می‌شود در کوچه و بازارها


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یارها - در عرق شستند خوبان رنگ از رخسارها

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:بسکه شدحیرت‌پرست جلوه‌ات‌گلزارها - گل زبرگ خویش دارد پشت بر دیوارها

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:حیرت دل گر نپردازد به ضبط‌کارها - ناله می‌بندد به فتراک تپش‌کهسارها


  26. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:عمرها شد می‌زنم در راه عشقش گام‌ها - رفتن رنگ است از ما بستن احرام‌ها


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:ای ز چشم میْ‌پرستت مست حیرت جام‌ها - حلقهٔ زلف گره‌گیرت به گوش دام‌ها

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:پیش آن چشم سخنگو موج می در جام‌ها - چون زبان خامشان پیچیده سر در کام‌ها

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کام‌ها - وصل هم موهوم ماند از شبههٔ پیغام‌ها


  27. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱:اگر اینست با خوبان عالم آشنایی‌ها - توان کردن چو نی فریاد از دست جدایی‌ها


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:به داغ غربتم واسوخت آخر خودنمایی‌ها - برآورد از دلم چون ناله اظهار رسایی‌ها


  28. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:ز خود بسیار دور افتادم از معنی قرینی‌ها - مرا سرمشق حیرانیست اکنون موی چینی‌ها


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:بود سرمشق درس خامشی باریک‌بینی‌ها - ز مو انگشت حیرانی به لب دارند چینی‌ها


  29. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:ای بهار ناز بهر زینت گل‌ها بیا! - سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:ای بهارستانِ اقبال ای چمن سیما بیا - فصلِ سیرِ دل‌ گذشت اکنون به‌ چشمِ ما بیا


  30. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:ای ز رخسار تو گل شرمنده در گلزارها - وز خرامت آب را زنجیر حیرانی به پا!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا - بر رخت نظاره‌ها را لغزش از جوش صفا

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:او سپهر و من‌کف خاک اوکجا و من‌کجا - داغم از سودای خام غفلت و وهم رسا


  31. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - سیدجان:سنبل از آشفتگی زلف کژت یک پیچ و تاب - مصحف روی توام تفسیر دارد صد کتاب

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - شمس‌الدین‌جان:شوخ بی‌باکی که کرده خانه مردم خراب - تیغ ابرویش برای قتل من دارد شتاب

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب - گل ز دیوان جمالت یک ورق از صد کتاب

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹:می‌برد لعل لب او نشئه از موج شراب - می‌کشد دامان زلفش از گریبان گلاب


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب - رنگ نخجیر تو می‌گردد ز پهلوی‌کباب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:تا از آن پای نگارین بوسه‌ای‌کرد انتخاب - جام در موج شفق زد حلقهٔ چشم رکاب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:تا نمی‌دزدد غبار غفلت هستی خطاب - بایدم از شرم این خاک پریشان‌گشت آب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:می‌دهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب - خانهٔ آیینه‌ای داریم و می‌ گردد خراب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:می‌کنم‌گاهی به یاد مستی چشمت شتاب - تا قیامت می‌روم در سایهٔ مژگان به خواب


  32. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:می‌نماید بر لب جو عکس ماه من در آب - می‌توان از ماه تا ماهی همه بودن در آب


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب - گشت از هر موج ‌شمع حسرتی روشن درآب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:سایه اندازد اگر بخت سیاه من در آب - فلس ماهی دیدهٔ آهوکند خرمن در آب


  33. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰:اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب - بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:ندانم بازم آغوش‌ که خواهد شد دچار امشب - کنارم می‌رمد چون پرتو شمع از کنار امشب


  34. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:می‌رسد از ناله بر گردون لوای عندلیب - شاخ گل چون تخت جم باشد برای عندلیب

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:نغمه عشاق باشد در نوای عندلیب - نیست غیر از دیدن گل مدعای عندلیب


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:شب‌که شد جوش فغانم همنوای عندلیب - در عرق‌گم‌گشت چون شبنم صدای عندلیب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:گر به این‌گرمی است آه شعله‌زای عندلیب - شمع روشن می‌توان‌کرد از صدای عندلیب


  35. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵:زهی آیینه را حیرت خیال عکس تصویرت - کمان فتنه را ناوک حدیث چشم زهگیرت!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:زهی ‌خمخانهٔ حیرت‌،‌کلام‌ هوش تسخیرت - دماغ موج می‌، آشفتهٔ نیرنگ تقریرت


  36. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:اگر دل محو آن رخسار زیباست - ز جوهر موج این آیینه دریاست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:ز آهم نخل حسرت شعله بالاست - چراغ مرده را آتش مسیحاست


  37. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸:هر کرا شوخ پری‌رخسار است - ساغر عشرت او سرشار است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:اشک یک لحظه به مژگان بار است - فرصت عمر همین مقدار است


  38. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰:آنکه تسلیم سجود خاک پایش شد سر است - رهبر آیینه مطلب صفای جوهر است

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱:تا نهال قامت او را صنوبر چاکر است - در چمن قمری ز حسرت همدم خاکستر است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸:تا نفس باقی است دردل ر‌نگ‌کلفت مضمراست - آب این آیینه‌ها یکسرکدورت‌پرور است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:خاموشی‌ام جنونکدهٔ شور محشر است - آغوش حیرت نفسم ناله‌پرور است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است - مرکز دور محیط آب رخ‌گوهر است


  39. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:چند روزی در جهان ای عمر مهمانی بس است - از حصول مدعا آه پشیمانی بس است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:سر خط درس‌کمالت منتخب دانی بس است - ازکتاب ‌ما و من سطر عدم‌خوانی‌ بس است


  40. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:خاکساری بس که ما را شهپر بال رساست - گرد ما را از ضعیفی خانه بر دوش هواست

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:نغمه قانون هستی ساز مضراب فناست - قامت پیری به عمر رفته آهنگ صداست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲:اضطراب نبض دل تمهید آهنگ فناست - شعله‌در هر پر فشاندن‌اندکی‌از خود جداست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:ای عدم‌پرورده لاف هستی‌ات جای حیاست - بی‌نشانی را نشان فهمیده‌ای تیرت خطاست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:تهمت‌افسردگی بر طینت عاشق خطاست - ناله هرجا آینه گردید آزادی‌نماست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:خط لعلت غبار حیرت‌افزاست - زمرد از رگ این لعل پیداست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:خیالی سد راه عبرت ماست - گر این دیوار نبود خانه صحراست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:شوخی‌انداز جرأتها ضعیفان را بلاست - جنبش خویش از برای اشک سیلاب فناست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳:صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست - بیشتر در خانهٔ آیینه جوهر بوریاست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:نشئهٔ هستی به دور جام پیری نارساست - قامت خم گشته خط ساغر بزم فناست


  41. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است - ابروی کمان تو مگر کار فرنگ است؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است - دریاب‌ که خون رگ ساز تو چه رنگ است


  42. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:گرچه رنگ و بو دلیل و شاهد روی گل است - لیک اندر روی گل پیرایه ز آه بلبل است

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰:رفتن هوش از سرم تا ساربان محمل است - ناقه شوق مرا در خاک مجنون منزل است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:بس که ساز این بساط آشفتگی‌های دل است - بی‌شکست شیشه امید چراغان مشکل است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:الفت تن باعث فکر پریشان دل است - دانه صاحب ریشه از آمیزش آب وگل است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:بس که دشت از نقش پای لیلی ما پرگل است - گرباد از شور مجنون آشیان بلبل است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است - در بهار رنگ هر جا چشم واگردد گل است


  43. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:بس که هستی همه سامان وجود عدم است - ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:بسکه بیقدری دلیل دستگاه عالم است - چون پر طاووس یک‌عالم نگین‌بی‌خاتم است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶:شوکت ‌شاهی‌ام از فیض‌ جنون ‌در قدم است - چشم زخمی نرسد آبله هم جام‌جم است


  44. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است - رنگ و بوی باغ امکان همچو مهر شبنم است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:در خیال‌آباد راحت آگهی نامحرم است - جلوه‌ننماید بهشت آنجاکه جنس‌آدم است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵:در سیرگاه امر تحیر مقدم است - آیینه‌شخص و صورت این‌شخص مبهم است


  45. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست - دست مجنون از تحیر با گریبان آشناست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷:خنده‌ام صبحی به صد چاکِ گریبان آشناست - گریه سیلابی به چندین دشت و دامان آشناست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸:عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست - اشک ما تا چشم نگشودن به مژگان آشناست


  46. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:شور دریای محبت موجی از آب من است - برق شمشیر حوادث لمعه تاب من است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:بزم‌گردون صبح‌خیز ازگرد بیتاب من است - نور این آیینهٔ مینا ز سیماب من است


  47. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:تیری که از کمان نگاه تو جسته است - چون ناوک فراق دل ما شکسته است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱:گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است - کز بار جلوه رنگ بهارت شکسته است


  48. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲:بس که بی‌رنگی درین گلشن دلیل رنگ اوست - عرض جوهر صیقل آیینه را از زنگ اوست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷:بزم پیری‌کزقد خم‌گشتهٔ ما چنگ اوست - برق آه ناامیدی شو؟ی آهنگ اوست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸:بسکه اجزایم چمن‌پروردهٔ نیرنگ اوست - گرهمه خونم به‌جوش شوخی آید رنگ اوست


  49. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:باده رندان را شراب کوثری‌ست - گردن مینا در آغوش پری‌ست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵:خودنماییها کثافت جوهریست - شیشه تا در سنگ می‌باشد پریست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۶:درگلستانی‌که دل را با اشاراتش سری‌ست - سبزه‌گرگل می‌کند ابروی ناز دلبری‌ست


  50. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:قامت دلجوی او سرو گلستان کیست؟! - عارض تابان او شمع شبستان کیست؟!

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:سرخط مشق جنون زلف پریشان کیست؟! - سرمه بخت سیه نرگس فتان کیست؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵:موج جنون می‌زند، اشک پریشان ‌کیست - ناله به دل می‌خلد بسمل مژگان ‌کیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۶:وحشی صحرای حسن نرگس فتان ‌کیست - موجهٔ دریای ناز ابروی جانان کیست


  51. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸:هیچ در ملک جهان چون او پری‌رخسار نیست - اهرمن را بهتر از گیسوی او زنار نیست!

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:بس که در قصر جهان آبادی از معمار نیست - جز فنا در خانه هستی دگر دیوار نیست!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۰:بی‌ادب بنیاد هستی عافیت دربار نیست - غیرضبط خود شکست موج را معمارنیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۱:خواب را‌در دیدهٔ حیران عاشق بار نیست - خانهٔ خورشید را با فرش مخمل‌کار نیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۲:دیدهٔ حیرت نگاهان را به مژگان ‌کار نیست - خانهٔ آیینه در بندِ در و دیوار نیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳:رنگ‌عجزم لیک با وضع‌ خموشم ‌کار نیست - در شکست بال دارم ناله‌گر منقار نیست


  52. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:در طریق عشق کس را رهبری در کار نیست - خانه آیینه را بام و دری در کار نیست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴:در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست - وحشت نظاره را بال وپری درکارنیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:مست‌عرفان را شراب دیگری درکار نیست - جز طواف خویش دور ساغری درکار نیست


  53. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:سرو نازش هر طرف با قامت دلجو گذشت - شور و غوغای جهان از گنبد مینو گذشت


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۷:یک شبم در دل نسیم یاد آن گیسو گذشت - عمر در آشفتگی‌ چون سر به زیر مو گذشت


  54. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:شب که در دل عکس خورشید رخ او جا گرفت - ظلمت هر ذره‌ام باج از ید بیضا گرفت


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۱:قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت - این نوای فتنه از تار نظر بالا گرفت


  55. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:آمد و در پیش من از ناز جولان کرد و رفت - خاطرم را همچو زلف خود پریشان کرد و رفت


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۱:باز وحشی‌جلوه‌ای‌در دیده جولان‌کرد و رفت - از غبارم دست‌بر هم‌سوده سامان‌کرد و رفت

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۲:هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت - گر همه‌ گل‌ بود خون‌ خود به دامان‌ کرد و رفت


  56. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت - هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۰:آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت - نشئه، در، سر می به ساغر،‌گل به دامان بینمت


  57. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:پریشان جعد سنبل از سر زلف سمن‌سایت - گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۷:بیا ای جام و مینای طرب نقش‌کف پایت - خرام موج می مخمور طرز آمدن‌هایت


  58. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲:باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ - رنگ دامان شفق آمد کنون پیکار سرخ


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۸:باز از پان‌گشت لعل نو خط دلدار سرخ - غنچه‌اش آمد برون از پرده زنگار سرخ


  59. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳:تا خیال ابرویش کردم سرم آمد به یاد - یاد مژگانش نمودم خنجرم آمد به یاد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۱:شب‌که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد - فکر دل‌ کردم بلای دیگرم آمد به یاد


  60. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:اگر شمع دلیل الفت ما رهنما گردد - پر پروانه را خاصیت بال هما گردد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۸:جنون جولانی‌ام هرجا به‌وحشت رهنماگردد - دو عالم ‌گردباد آیینهٔ یک نقش پاگردد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۰:جنون بینوایان هرکجا بخت‌آزما گردد - به سر موی پریشان سایهٔ بال هماگردد


  61. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵:ندانم ساغر عشرت کرا سرشار می‌گردد - که امشب چشم ساقی چون قدح بیدار می‌گردد!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۰:چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد - به هرجا پا زنم آیینه‌ای بیدار می‌گردد


  62. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷:بت نامهربانم کی ز حال من خبر دارد - ز مهرش نگذرم یک ذره گر از من گذر دارد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۹:دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد - ز اوراق ‌کتاب رنگ گل جزوی به سر دارد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۰:بت هندی‌ کی از دردسر ترکان خبر دارد - در این کشور میان‌کو تا دماغ بهله بردارد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۲:بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد - که این شمع خموش امشب نگاهی در سفر دارد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۳:در این وادی‌ کف یایی ز آسایش خبر دارد - که بالینهای نرم آبله در زیر سر دارد


  63. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:غبار سرمه تا در خانه چشمش وطن دارد - سیاهی پرده از ساز تغافل در بدن دارد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۱:ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد - قدح کج کرده صهبایی که شرم از ریختن دارد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۲:ز شرم سرنوشتی‌کز ازل بنیاد من دارد - عرق در چین پیشانی زمین آبکن دارد


  64. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹ - تاشقلی‌جان:تا کلک صنع چشم تو سرمشق ناز کرد - همچون تذرو ناز تو در چشم باز کرد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۱:آگاهی از خیال خودم بی‌نیاز کرد - خود را ندید آینه تا چشم باز کرد


  65. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:آتش عشق که خاکم تحفه بر باد آورد - ننگ هستی آبروی نیستی یاد آورد؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۷:پیکرم چون تیشه تا از جان‌ کنی یاد آورد - سر زند بر سنگی و پیغام فرهاد آورد


  66. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:مرا از عالم و آدم غم عشق تو بس باشد - به پیش آتش عشقت دلم مانند خس باشد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۱:تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد - ندارد برگ ‌راحت هر که را در دیده خس باشد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۲:مرا این آبرو در عالم پرواز بس باشد - که بال افشاندنم خمیازهٔ یاد قفس باشد


  67. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷:مرا عشق تو تا سرمایه دنیا و دین باشد - ازآن از دین و دنیا حاصل عمرم همین باشد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:خیال نامد!ری تا کیت خاطرنشین باشد - چه‌لازم سر‌نوشتت‌چون نگین زخم جبین باشد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۸:بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشد - که مرحوم است آدم هرقدر شیطان لعین باشد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۹:وداع سرکشی‌کن‌گر دلت راحت‌کمین باشد - چو آتش داغ شد جمعیتش نقش نگین باشد


  68. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:هر کرا دل محو آن آیینه‌رخسار شد - جلوه آیینه او شوخی دیدار شد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۷:مژده ای ذوق وصال آیینه بی‌زنگار شد - آب گردید انتظار و عالم دیدار شد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۸:نقطهٔ دل‌گرد خودگشت و خط پرگار شد - گردش این سبحه تا هموار شد زنار شد


  69. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:کتاب عارضش را تا سواد خط نمایان شد - ز مضمون براتش مور مهمان سلیمان شد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۲:رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد - سواد دشت امکان شوخی چشم غزالان شد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۳:قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد - ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد


  70. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰:خوبرویان شیوه حیرت شعارم کرده‌اند - همچو نقش پا به خود آیینه‌دارم کرده‌اند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۰:آب و رنگ عبرتی صرف بهارم‌ کرده‌اند - پنجهٔ افسوسم از سودن نگارم ‌کرده‌اند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۱:با خزان آرزو حشر بهارم‌ کرد‌ه‌اند - از شکست‌ رنگ چون‌ صبح ‌آشکارم کرده‌اند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۲:وعده افسونان طلسم انتظارم کرده‌اند - پای تا سر یک دل امیدوارم کرده‌اند


  71. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:شبنم عرض ادب از چشم حیران ریختند - دانه امید را چون مهر یکسان ریختند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۴:مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند - بهر این ‌یک ‌قطره خون‌، ‌صد رنگ ‌توفان ریختند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۷:آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند - گرد راهش جوش زد آثار اعیان ریختند


  72. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:ساغر عیش ابد گرچه به دستم دادند - راه راحت همه از جام الستم دادند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:حسرت زلف توام بود شکستم دادند - وصل می‌خواستم آیینه به دستم دادند


  73. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶ - عبدالکریم:عشق را حسن تو قانون دگر پیدا کند - وامق از مهر تو ترک پیشه عذرا کند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۶:باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند - جام در حیرت زند ایینه را مینا کند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۸:شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند - خاک مجنون را غبار خاطر صحرا کند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۹:کو جنون تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند - وهم هستی را سپند آتش سودا کند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۰:هر سخن ‌سنجی‌ که خواهد صید معنیها کند - چون زبان می‌باید اول خلوتی پیدا کند


  74. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:پرتو آیینه‌ام حیرت‌بیانی می‌کند - صورت بهزاد فکر من نه مانی می‌کند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۲:نظم امکانی‌کجا ضبط روانی می‌کند - کوه هم‌گر پا فشارد سکته‌خوانی می کند


  75. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:تا قماش حسن او را کاروان از ناز بود - مشتری را محمل سودا جرس آواز بود


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۹:شب که در بزم ادب قانون حیرت‌ساز بود - اضطراب رنگ برهم خوردن آواز بود


  76. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸:هرکجا شوق توام ساغر کش آمال بود - صبح عشرت سربلند و شام غم پامال بود


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷:ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود - شخص از خود رفته در آیینه‌ها تمثال بود


  77. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:صبح صادق از طلوع معنی‌ام آگاه بود - بر مبارکباد طبعم مهر جای ماه بود


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۶:چون شرر اقبال هستی بسکه فرصت‌کاه بود - هر کجا گل ‌کرد روز ما همان بیگاه بود


  78. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:تا شعاع مهر از جیب تو روشن می‌شود - دامن هر ذره از آیینه خرمن می‌شود


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۳:آتش شوق طلب آنجا که روشن می‌شود - گر همه مژگان به هم آریم دامن می‌شود

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۴:طبع خاموشان به نور شرم روشن می‌شود - درچراغ حسن گوهر آب روغن می‌شود

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۵:هر کجا شمع تماشای تو روشن می‌شود - از زمین تا آسمان آیینه خرمن می‌شود


  79. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ز جوش اشک در آبم گهربار اینچنین باید - ز شام غم سیه روزم شب تار اینچنین باید!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۳:شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید - ز جیبم سرمه رویانید اسرار اینچنین باید

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۴:ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید - ز خاطرها فراموشم سبکبار اینچنین باید


  80. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:بیا ای دل که نیرنگ و فسونت پر به کار آید - ز چشمش ساغر اندیشه را رنگ خمار آید


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵:نشاط این بهارم بی‌گل رویت چه کار آید - تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید


  81. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹:هرکجا گر گردبادی حلقه می‌سازد غبار - حلقه‌های دام امید است چشم‌انتظار

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳:آنقدر دارد صفا آیینه رخسار یار - عکس چون نظاره از لغزش نمی‌گیرد قرار!

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴:تا شنیدم از صبا افسانه‌های زلف یار - سایه شمشاد را در باغ کردم اختیار


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۲:با همه بی‌دست و پایی اندکی همت‌گمار - آسمان می‌بالد اینجا کودک دامن سوار

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۳:تا کنم از هر بن مو رنگ هستی آشکار - جام می‌خواهم در این میخانه یک طاووس‌دار

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۴:جسم غافل را به اندوه رم فرصت چه‌کار - کاروان هر سو رود بر خویش می‌بالد غبار

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:چشم تعظیم ازگران‌جانان این محفل مدار - کوفتن‌ گردد عصا کز سنگ برخیزد شرار


  82. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:در دل خیال آن قد رعنا نگاه دار - یاد پری نمودی تو مینا نگاه دار


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۱:مردی چو شمع در همه‌جا، جا نگاه دار - هرچند سر به باد رود پا نگاه دار


  83. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:کس نباشد به سیر این گلزار - تا کند امتیاز گل از خار


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۶:چیست هستی به آن همه آزار - گل چشمی و ناز صد مژه خار

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۷:خاک ما نامه‌ها به جانب یار - می‌نویسد ولی به خط غبار

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۸:در هوس گاه عالم بیکار - اگرت ناخنیست سر میخار


  84. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:بس که اندر باغ از جنت اثر دارد بهار - جامه‌ای همچون پر طوطی به بر دارد بهار


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۸:چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار - آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۹:سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار - از پر طاووس دامن بر کمر دارد بهار


  85. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵:پرده صبح نگه را بر رخ دلدار در - توتیا با چشم خود از خاک این دربار بر

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:تا خیال صورتش شد دیده‌ام را جلوه‌گر - چشم نگشایم به سوی نقش و تصویر دگر

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:ای خرام ناز تو چون جلوه طاووس نر - طائر نظاره را اندر هوایت بال و پر


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۱:از غبار جلوه غیر تو تا بستم نظر - چون صف مژگان دو عالم محو شد در یکدگر

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۲:بر تماشای فنایم دوخت پیریها نظر - یافتم در حلقه‌گشتن حلقهٔ چشم دگر

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۴:در طلسم درد از ما می‌توان بردن اثر - گرد ما چون صبح دارد دامن چاک جگر

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۵:در گلستانی که سرو او نباشد جلوه‌گر - شاخ‌گل شمشیر خون‌آلودم آید در نظر

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۶:دست داری برفشان چون کل در این‌کلزار زر - داغ می‌خواهی بنه چون لاله درکهسار سر


  86. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳:شب که با یاد رخت داشت دلم سوز و گداز - برق آهم به تکاپوی تو شد در تک و تاز


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۲:جراءت پیریم این بس‌ که به چندین تک وتاز - قدم عجز رساندم به سر عمر دراز


  87. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴:قامتم خم گشت آخر از غم بالای ناز - یک سر مو کم مبادا از سرم سودای ناز!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۷:کی رود از خاطر آشفته‌ام سودای ناز - مو به مویم ریشه دارد از خطش غوغای ناز

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۸:نرگسش وامی‌کند طومار استغنای ناز - یعنی از مژگان او قد می‌کشد بالای ناز


  88. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:گرچه در راه محبت در تک و تازم هنوز - نیست مضرابم برون پرده سازم هنوز


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۶:رنگ طاقت سوخت اما وحشت آغازم هنوز - چشم بر خاکستر بال است پروازم هنوز


  89. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹:ای عارض گلگون تو از باده گهرریز - شمشیر جفای تو بود بر سر من تیز


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۹:دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز - چون‌ کاغذ آتش زده غربال شرربیز


  90. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:هرچه جز عشقش مرا عار است و بس - مدعا از یاری‌ام یار است و بس


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۹:چشم ‌وا کن شش جهت یار است و بس - هر چه خواهی‌ دید، دیدار است‌ و بس


  91. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳:با زخم تغافل ز لب یار دوا پرس - ز ابروی کجش واقعه قد دو تا پرس


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۳:بی‌پردگی ‌کسوت هستی ز حیا پرس - این جامه حریر است ز عریانی ما پرس


  92. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴:آهنگ کوهسار تو از گوش کر مپرس - تشویش پای آبله از نیشتر مپرس!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۴:پر تیره‌روزم از من بی ‌پا و سر مپرس - خاکم به باد تا ندهی از سحر مپرس


  93. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵:می‌روم از خویش هر ساعت ز دنبال نفس - محمل ما را بود ساز شکست دل جرس

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶:یک نگاه از چشم مخمورش تو را باشد هوس - عرض مطلب کن مباد افتد قبول ملتمس


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۴:صاحب دل را نزیبد گفت‌وگو با هیچکس - محرم آیینه چون تمثال باید بی‌نفس

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۵:کاروان ما نداردگردی از صوت جرس - صبح بر دوش شکست رنگ می‌بندد نفس

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۶:نیست بی‌شور حوادث آمد و رفت نفس - کاروان موج دارد از شکست خود جرس


  94. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷:ز خون دیده من نامه به یار نویس - به جای مهر که آمد تو انتظار نویس


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۶:نفس ثبات ندارد به شست ‌کار نویس - شکسته است قلم نسخه اعتبار نویس


  95. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:گر زیان ظاهر نمایی در خیال سود باش - یأس تا کی بر امید چهره مقصود باش!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۷:شخص معدومی‌، به پیش وهم خود موجود باش - ای شرار سنگ ازآن عالم‌که نتوان بود باش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۸:من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش - ای ز فرصت بیخبر در هر چه باشی زود باش


  96. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:گر نه‌ای صندل برو درد سر خمار باش - مهره نتوانی شدن باری تو زهر مار باش!

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰:چند روزی بر بنای طاق غم معمار باش - یا در امید شو یا صورت دیوار باش!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۹:دل به‌کام تست چندی خرمی اظهار باش - ساغری داری شکست رنگ را معمار باش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۰:گر نه‌ای عین تماشا حیرت سرشار باش - سر به سر دلدار یا آیینهٔ دلدار باش


  97. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:بنای عشق گرت هست خانه ویران باش - نوای ساز فراقت بود نیستان باش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۱:چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش - کرم‌ کن و عرق انفعال احسان باش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۲:هوس وداع بهار خیال امکان باش - چو رنگ رفته به‌باغ دگر گل‌افشان باش


  98. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴:ز خود چندان فراموشم که نآیم هیچ در یادش - اگرچه همچو بلبل روز و شب باشم به فریادش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:چو تمثالی ‌که بی‌آیینه معدوم است بنیادش - فراموش خودم چندان که گویی رفتم از یادش


  99. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:اگر بر قاصد نظاره بخشد رخصت بارش - بساط خرمن هستی بسوزد برق دیدارش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۹:به ساز نیستی بسته‌ست شور ما و من بارش - بهارت بلبلی دارد که شکل لاست منقارش


  100. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:هر کرا گر دلبرش باشد نباشد دل برش - دل برش باشد فدا آنجا که باشد دلبرش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۶:بزم امکان بسکه عام افتاده دور ساغرش - هرکه را سرمایهٔ رنگی‌ست می‌گردد سرش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۷:بسکه افتاده است بی‌نم خون صید لاغرش - می‌خورد آب از صفای خود زبان خنجرش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۸:خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش - گشت در گرد یتیمی خشک آب گوهرش


  101. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:ندانم گرمی خونی که دارد رنگ تأثیرش - که جوهر گل کند آیینه‌سان از آب شمشیرش

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸:چه خاصیت بود یارب نصیب چشم زهگیرش - که در پرواز می‌آید دل از شوق پر تیرش؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۴:چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش - درآغوش‌ کمان بر دل قیامت می‌کند تیرش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵:دل دیوانه‌ای دارم به گیسوی گرهگیرش - که نتوان داشتن همچون صدا در بند زنجیرش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:شکست خاطری دارم مپرس از فکر تدبیرش - که موی چینی آنسوی سحر برده‌ست شبگیرش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۷:گزند زندگانی در کفن جسم است تدبیرش - سموم آنجا که زور آرد علاجی نیست جز شیرش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:نمی‌دانم چه گل در پرده دارد زخم شمشیرش - که رنگ هر دو عالم می‌تپد در خون نخجیرش


  102. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹:هر کس که پر از باده عشق است ایاغش - جز بوی گل عیش نباشد به دماغش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۳:آن را که ز خود برد تمنای سراغش - چون اشک پر از رفتن خود کرد ایاغش


  103. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:بتی دارم که چتر مهر باشد زیب اورنگش - فلک بر چشم سازد سرمه خاک لعل شبرنگش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۱:به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش - در آتش ریختم نامی که آبم می‌کند ننگش


  104. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:دمد صبح امید من اگر از شام هجرانش - نگه خورشید خرمن می‌کند از روی تابانش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۳:تماشایی که من دارم مقیم چشم حیرانش - هزار آیینه یک گل می‌دهد از طرف بستانش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۴:جفا جویی که من دارم هوای تیر مژگانش‌ - بود چون شبنم‌ گل دلنشین هر زخم پیکانش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۵:ز برق بی‌نیازی خنده‌ها دارد گلستانش - شکست ما تماشا کن مپرس از رنگ پیمانش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۶:ز بس دامان ناز افشاند زلف عنبر افشانش - خط مشکین دمید آخر ز موج‌ گرد دامانش


  105. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:چه امکان است گردد از دلم بیرون تمنایش - که باشد صورتم آیینه‌سان محو تماشایش


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۴:اگر زین رنگ‌، تمکین می‌زند موج از سراپایش - خرام خویش هم مشکل تواند برد از جایش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۵:حیا بی‌پرده نپسندید راز حسن یکتایش - پری تا فال شوخی زد عرق‌کردند مینایش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:زبان فرسوده نقدی را که شد پا بسته سودایش - قیامت دارد امروزی که در یادست فردایش

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۸:سر تاراج گلشن داشت سرو فتنه بالایش - به صد عجز حنا خون بهار افتاد در پایش


  106. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶:بید مجنون را به جز آشفتگی از بر چه حظ؟! - از صدای نغمه بلبل به گوش کر چه حظ؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۳:دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ - جز گرفتاری ز تاب رشته با گوهر چه حظ


  107. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵:دارد چمن ز رونق فصل بهار رنگ - هر برگ گل گرفته مگر از هزار رنگ؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۱:در یاد جلوهٔ توکه دارد هزار رنگ - چون ‌گل گرفته است مرا در کنار رنگ

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۲:یک برک‌ گل نکرده ز روبت بهار رنگ - می‌غلتدم نگاه به صد لاله‌زار رنگ


  108. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:اگر خرامی به سوی چمن بدین نیرنگ - به پیش روی تو گل می‌رود ز رنگ به رنگ


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۲:چو غنچه بسکه تپیدم ز وحشت دل تنگ - شکست بر رخ من آشیان طایر رنگ

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۴:رسانده‌ایم درین عرصهٔ خیال آهنگ - چو شمع ناوک آهی به شوخی پر رنگ

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۶:ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ - چو اشک شمع چکیده‌ست خونم آنسوی رنگ


  109. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷ - حبیب‌جان:حافظت از چشم بد بادا خداوند تعال - باد یارب نخل قدت در محل اعتدال!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۸:سعی روزی‌کاهش است ای بیخبر چشمی بمال - آسیاها شد درین سودا تنک‌تر از سفال


  110. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:ای از بهار عارضت نظاره را جان در بغل - آیینه دارد از رخت جوش چراغان در بغل!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۹:ای از خرامت نقش پا خورشید تابان در بغل - از شوخی‌گرد رهت عالم‌گلستان در بغل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۰:عمریست چون‌ گل می‌روم زین باغ حرمان در بغل - از رنگ دامن برکمر، از بو گریبان در بغل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۱:محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل - چون چشم خوبان خفته‌ام ناز غزالان در بغل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۲:می‌آید از دشت جنون گردم بیابان در بغل - توفان وحشت در قدم فوج غزالان در بغل


  111. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳:ای نرگس مستت چمن آرای تغافل - بازار تو گرم است ز سودای تغافل


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۵:ای جوش بهارت چمن‌آرای تغافل - چون چشم تو سر تا قدمت جای تغافل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶:خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل - آفاق نوشتم به یک انشای تغافل


  112. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵:گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل - در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶:بس که آوردست نخل قامت دلدار گل - سرو را هرگز شنیدی کآورد در بار گل؟!

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷:ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل - پیش رخسارت بود امروز جای خار گل


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰:ای بهار جلوه‌ات را شش جهت دربار گل - بی‌ رخت در دیدهٔ من می‌خلد چون خار گل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۱:با چنین شوخی نشیند تا به‌کی بیکار گل - رخصت نازی‌ که‌ گردد گرد آن دستار گل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۲:در چمن‌ گر جلوه‌ات آرد به روی‌ کار گل - رنگها چون شمع بندد تا به نوک خارگل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۳:می‌توان در باغ دید از سینهٔ افگار گل - کاین گل‌اندامان چه مقدارند در آزار گل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۴:می‌کند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل - با همه بی‌دست‌وپایی نیست پُر بیکار گل

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۵:نوبهار آرد به امداد من بیمارگل - تا به جای رنگ ‌گردانم به‌ گرد یار گل


  113. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰:بشنود بلبل اگر اندر گلستان ناله‌ام - می‌کند اندر چمن تمهید سامان ناله‌ام

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱:برنمی‌آید برون از سینه آسان ناله‌ام - سرمه‌سان در عهد چشمش بسته پیمان ناله‌ام


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۴:از جراحت‌زار دل چیده‌ست دامان ناله‌ام - می‌رسد یعنی ز کوی گل‌فروشان ناله‌ام

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۵:در جنون گر نگسلد پیمان فرمان ناله‌ام - بعد ازین‌، این نه فلک گوی است و چوگان ناله‌ام


  114. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:کاش در بزم ادب من دلبری می‌داشتم - پیش خود مانند مینا ساغری می‌داشتم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۳:کاش یک نم‌ گردش چشم تری می‌داشتم - تا درین میخانه من هم ساغری می‌داشتم


  115. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴:از آن روزی که من در حلقه زلف تو افتادم - سراپا قید بودم گوییا کردی تو آزادم

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵:خجالت مایه‌ام وضع پریشانیست بنیادم - گلاب خجلت از سنبل کشد تصویر بهزادم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۷:ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم - که آن ناز آفرین صیاد خوش دارد به فریادم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۹:قیامت می‌کند حسرت مپرس از طبع نا شادم - که من صد دشت مجنون دارم و صد کوه فرهادم


  116. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:کتاب عشق می‌خوانم کنون فهم سبق کردم - به استاد خرد بی‌جا ازین مبحث نطق کردم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۵:چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق‌ کردم - ز شرم زندگی‌گفتم‌کفن پوشم‌، عرق‌کردم


  117. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:به مضراب دگر قانون عشقت ساز می‌کردم - نوای پرده «عشاقت » از «شهناز» می‌کردم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۴:تو می‌رفتی و من ساز قیامت باز می‌کردم - شکست رنگ تا پر می‌فشاند آواز می‌کردم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۵:خوشا ذوقی‌ که از دل عقده‌ای‌ گر باز می‌کردم - همان چون دانه بهر خویش دامی ساز می‌کردم


  118. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸:صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم - قرعه فال طرب من از خط ساغر زدم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۴:بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم - از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۵:چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم - از مژه طرف نقاب هر دو عالم بر زدم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۶:دوش کز سیر بهار سوختن سر بر زدم - صد گل و سنبل چو شمع از دود دل بر سر زدم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۷:رفتم از خویش و به بزم جلوه‌اش لنگر زدم - شیشهٔ رنگی شکستم با پری ساغر زدم


  119. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹ - فیض‌الله‌جان:فروزد شمع رخسارش اگر در کلبه تارم - به آغوش تپش از بی‌خودی پروانه آثارم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۶:به زور شعلهٔ آواز حسرت‌ گرم رفتارم - چو شمع از ناتوانی بال پرواز است منقارم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۲:ز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم - چکد آیینه‌ها بر خاک اگر مژگان بیفشارم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۴:فسرده در غبار دهر چون آیینه زنگارم - به خواب دیده اکنون سایه پیداکرد دیوارم


  120. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰:نوبهار ایجادم رونق حمل دارم - همچو گلبن معنی غنچه در بغل دارم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۵:می‌پرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم - همچو دانهٔ انگور شیشه در بغل دارم


  121. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳:ای نهال قامتت نخل گلستان ارم - سرو آزادت زان رو شد به آزادی علم

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:نشئه از میخانه تحقیق می‌خواهد دلم - تا ز قید حلقه زلف مجازی بگسلم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۲:داغم از کیفت آگاهی و اوهام هم - جنس بسیار است و نقد فرصت ناکام کم


  122. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴:وه که محرم در حریمش غیر و من اندر درم - شیوه دلبر گر اینست چون ازین دل بر برم؟!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۶:بسکه چون طاوو‌س‌، پیچیده‌ست مستی در سرم - جام‌ها در گردش آید گر به خود جنبد پرم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۷:بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم - می‌توان از موی چینی سایه ‌کردن بر سرم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۸:سرمه شد آخر به خواب بی‌خودیها پیکرم - سایهٔ دیوار مژگان که زدگل بر سرم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۹:شعلهٔ بی‌طاقتی افسرده در خاکسترم - صد شرر پرواز دارد بالش خواب از سرم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۳:همچو شمع از خویش برانداز وحشت برترم - بسکه دامن چیدم از خود زیر پا آمد سرم


  123. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:ز معمار خرابی بس که همچون گنج معمورم - چو مرهم عاقبت گل می‌کند از زخم ناسورم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۴:ز دشت بیخودی می‌آیم از وضع ادب دورم - جنونی‌ گر کنم ای شهریان هوش معذورم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۵:شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم - چو ساغر می‌کشی دارد ازین اندیشه‌ها دورم


  124. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:ندانم از چه استاد ازل کردست تخمیرم - که شد شهپر پرواز عنقا کلک تصویرم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۸:چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم - که آواز پر طاووس می‌آید به زنجیرم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۰:نمی‌باشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم - زهستی تا عدم پیچیده است آواز زنجیرم


  125. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:بساط هستی خود را به راهت خاک می‌سازم - اگر باشد زمین ناساز با افلاک می‌سازم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۹:به حیرت خویش را بیگانهٔ ادراک می‌سازم - جنون ناتوانم جیب مژگان چاک می‌سازم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۰:به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می‌سازم - غباری می‌دهم بر باد و راهی پاک می‌سازم


  126. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸:به عالم خویش را از بی‌خودی افسانه می‌سازم - به یاد جام وصلش نعره مستانه می‌سازم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۱:نفس را بعد ازین در سوختن افسانه می‌سازم - چراغی روشن از خاکستر پروانه می‌سازم


  127. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:ادب سرمایه عشقم مپرس از شوخی نازم - نوای نغمه «عشاق » دارد پرده‌سازم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۵:اگر ساقی ز موجِ باده بندد رشتهٔ سازم - رساند قلقلِ مینا به رنگِ رفته آوازم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۷:ز بال نارسا بر خویش پیچیده است پروازم - لب خاموش دایم در قفس دارد چو آوازم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۸:ز فیض‌ ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم - چو ماه نو به یک بال آسمان سیر است پروازم


  128. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:هرگه ز ناز خندد آن جوهر تبسم - غیر از شکر نجوشد از کوثر تبسم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۷:آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم - دل درکف تغافل‌ گل بر سر تبسم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۸:واکرد صبح آهی بر دل در تبسم - تا آسمان فشاندم بال و پر تبسم


  129. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:حدیث زلف او خواهم خطی از هاله بنویسم - به جای وصف خویش شعله جواله بنویسم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲:چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم - نیستان صفحه‌ای مسطر زند تا ناله بنویسم


  130. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲:چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم - به صد مضراب می‌تازد فغانم لیک خاموشم

    طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:گرفتار کمند آن خم زلف بناگوشم - حباب‌آسا به سودای خیالش خانه‌بردوشم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۲:جنون از بس قیامت ریخت بر آیینهٔ هوشم - ز شور دل‌،‌گران چون حلقهٔ زنجیر شد گوشم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۳:چو دریا یک قلم موجست شوق بیخودی جوشم - تمنای کناری دارم و توفان آغوشم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۶:ز فیض‌ گریهٔ سرشار افسردن فراموشم - به رنگ چشمه آب دیده دارد آتش جوشم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۸:گهی در شعله می‌غلتم گهی با آب می‌جوشم - وطن آوارهٔ شوقم نگاه خانه بر دوشم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:ندانم مژدهٔ وصل‌ که شد برق افکن هوشم - که همچون موج از آغوشم برون می‌تازد آغوشم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۰:نه مضمون نقش می‌بندم نه لفظ از پرده می‌جوشم - زبانم گرم حرف کیست کاین مقدار خاموشم


  131. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم - که چون پروانه صرف سوختن‌ها شد پر و بالم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم - به زیر آسمان در بیضه خون شد شوخی بالم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم - به رنگ خامه لغزشهای مژگان ‌کرده پامالم


  132. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:آبله شد سد ره منزلم - دست کرم را عرق سائلم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۲:مزرع تسلیم ادب حاصلم - سر نکشد گردن آب و گلم


  133. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:ندانم نشئه از پیمانه چشم که در جامم - زند بر هم دم صبح نشاطم ظلمت شامم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۹:به این طاقت نمی‌دانم چه خواهد بود انجامم - نگین بی‌نقش می‌گردد اگرکس می‌برد نامم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۲:نشد از سعی تمکین وحشتی آسودگی رامم - تپیدنها چو بسمل ریخت آخر رنگ آرامم


  134. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸:نباشد جز حساب غم به جدول خط تقویمم - که مجنون در دبستان جنون دادست تعلیمم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۵:شکوه فقر ملک بی‌نیازی‌ کرد تسلیمم - به اقبالی‌ که دل برخاست از دنیا به تعظیمم


  135. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:ناله همان به که ز دل سر کنم - گوش فلک را ز فغان کر کنم!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۵:باده ندارم که به ساغرکنم - گریه ‌کنم تا مژه‌ای تر کنم


  136. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳:من از ساقی برای دفع غم توقیر می‌خواهم - ز جوش قل قل مینا چو می تشهیر می‌خواهم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۴:ز دل چون غنچه یک چاک‌ گریبانگیر می‌خواهم - گشاد کار خود بی‌ناخن تدبیر می‌خواهم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۵:شب وصل است از بخت اندکی توقیر می‌خواهم - به قدر یک دو دور صبح محشر دیر می‌خواهم


  137. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵:تا نگه از چشم حیران کرده‌ایم - خانه آیینه ویران کرده‌ایم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱:در جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم - تا سرشکی نذر مژگان کرده‌ایم


  138. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:مرحبا ای دلبر سیمین‌تن سیمین‌بدن - جعد مشکینت بود در گردن جانم رسن!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۱:عمرها در پرده بود اسرار وهم ما و من - صیقل زنگار این آیینه شد آخر کفن


  139. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸:زیر بار عشق تو قدم دو تا خواهد شدن - یاد نخل قامتت آن دم عصا خواهد شدن


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۱:گر حنا بر خاک پایت جبهه ساخواهد شدن - خون صدگلزار پا مال حنا خواهد شدن

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۲:موج خونم هر قدر توفان نما خواهد شدن - حق شمشیر تو رنگین‌تر ادا خواهد شدن


  140. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:در غم عشق تو آخر ناتوان خواهم شدن - عاقبت در خاک چون تیر کمان خواهم شدن


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۳:گر به این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن - گام اول در رهت سنگ نشان خواهم شدن

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۴:همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن - پیرو اشکم محیط بیکران خواهم شدن


  141. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:سواد سرمه شام است در چشم نگار من - به جز ظلمت دگر چیزی نبیند روزگار من


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۹:درین وادی که می‌یابد سراغ اعتبار من - مگر آیینه ‌گردد خاک تا بینی غبار من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۰:ز بس محو است نقش آرزوها در کنار من - بهشتی رنگ می‌ریزد ز پرواز غبار من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۲:نیامد کوشش بیحاصل گردون به کار من - مگر از خاک بردارد مرا سعی غبار من


  142. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴:آه از جوش صفای طبع معنی‌زای من - زنگ غم آیینه‌سان بگرفته سر تا پای من!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من - چشم آهو سایه افکنده‌ست بر صحرای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۲:بعد مردن گر همین داغست وحشت‌زای من - خاک هم خالی در آتش می‌نماید جای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۳:چون‌گهر هر چند بر دریا تند غوغای من - در نم یک چشم سر غرق‌ست سرتا پای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۴:در خور گل‌ کردن فقرست استغنای من - نیست جز دست تهی صفر غرورافزای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۵:دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من - قلقلی دزدیده است این بحر از مینای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۷:گرد وحشت بسکه بر هم چیده است اجزای من - رفتن رنگی تواندکرد خالی جای من


  143. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:بتی دارم که صد میخانه باشد در کنار او - بتان را فرض باشد سجده طواف مزار او


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:به این موهومی‌ام یا رب‌ که‌ کرد آیینه‌دار او - تحیر تا کجا گیرد ز صفر من شمار او

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۳:لباس ‌کعبه پوشید از خط مشکین عذار او - نگه را این زمان فرض است طوف لاله‌زار او


  144. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰:شوخی که بگذرد ز دل ما سنان او - باشد خدنگ حادثه تیر کمان او


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۶:نقاش تاکشد اثر ناتوان او - بندد قلم ز سایهٔ موی میان او


  145. طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹:یاد ایامی که سوی ما خرامی داشتی - با کف از میخانه الطاف جامی داشتی!


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۳:یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی - در خطاب غیر هم با من پیامی داشتی



sunny dark_mode