گنجور

 
طغرل احراری

صبح صادق از طلوع معنی‌ام آگاه بود

بر مبارکباد طبعم مهر جای ماه بود

نظم شیرینم اگر کلک عطارد می‌نوشت

دست ناهید از ترنم یک قلم کوتاه بود

مریم فکرم مسیح از عین معنی زاده است

نقد اشعارم نخستین مشتری دلخواه بود

کار صد بهرام خواهم کرد با تیغ زبان

زان که از حل نکات من زحل در آه بود

از کلام خویشتن در اوج معنی طغرلم

این همه صافی به اصل گوهرم همراه بود