غبار سرمه تا در خانه چشمش وطن دارد
سیاهی پرده از ساز تغافل در بدن دارد
نسیم طره پر پیچ و تاب عنبرآسایش
به دست قاصد باد صبا مشک ختن دارد
هزاران باغ گلشن در غبار مقدمش ندهم
که نقش خاک پایش آب و رنگ صد چمن دارد
دهان غنچهاش چون حقه سربسته میبینم
که هنگام تکلم لعل او در عدن دارد
به تخت حسن و تاج دلبری سلطان خوبان است
به یغمای دل من لشکر ناز و فتن دارد
ز سحر نرگس جادوی او باید حذر کردن
چنان هاروت صد افتاده در چاه ذقن دارد!
خوشم از نکهت زلف کج شبرنگ پرچینش
دماغم کی هوای سوسن و میل سمن دارد؟!
مرا فریاد و افغان کی رسد در گوش او طغرل
که در هرسو هزاران دادخواهی همچو من دارد؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و احساسات عمیق شاعر را نسبت به او نشان میدهد. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات مختلف، ویژگیهای ظاهری و روحانی معشوقش را توصیف میکند. او به غبار چشمان معشوق اشاره میکند که به منزله وطن اوست و سیاهزخمهای اهتمام و بیتفاوتی در دل دارد. همچنین، از زیبایی طرز زلف و عطری که به همراه دارد، سخن میگوید و نشان میدهد که عشق و زیبایی معشوقش چقدر قدرتمند و افسونکننده است. شاعر همچنین از دلشکستگی و فریادهای خود در عشق میگوید و اینکه در میان دیگر عاشقان، او نیز یکی از هزاران دادخواه است. در نهایت، تصور جادو و سحر معشوق در کلام او حس عاطفی خاصی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: غبار سرمه در حقیقت نماد مشکلات و غمهایی است که در چشمان او جای دارد و نشاندهنده این است که او در خانه خود احساس تعلق و وطن دارد. همچنین، سایهسار مشکلات ناشی از بیتوجهی نیز در وجودش وجود دارد.
هوش مصنوعی: نسیم ملایم و خوشبو که موهای پرپیچ و تاب عطرآگین را به دست قاصدی از باد صبا رسانده، بوی خوش ختن را نیز با خود به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: من هیچگاه هزاران باغ گل را که در غبار قدم او قرار دارند، فدای او نمیکنم، زیرا رد پای او، زیبایی و رنگ و لعاب صد چمن را دارد.
هوش مصنوعی: دهان غنچهاش مانند حقهای بسته است و وقتی صحبت میکند، گویا دانهای قیمتی در بهشت دارد.
هوش مصنوعی: در دل من سلطنت زیبایی و دلربایی حاکم است، چرا که سپاه ناز و زیباییاش به تصرف قلبم آمده است.
هوش مصنوعی: از سحر و جادوی نرگس باید احتیاط کرد، مانند هاروت که در چاه گرفتار شده و در موقعیت سختی است.
هوش مصنوعی: دوست دارم عطر و بوی موی مجعد و تیرهاش، آیا من هنوز به فکر گل سوسن و عطر گل یاس هستم؟
هوش مصنوعی: آیا فریاد و ناله من به گوش طغرل میرسد، در حالی که در هر طرف هزاران نفر مانند من دارند دادخواهی میکنند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد
که در یک نقطه و همی جهانی در وطن دارد
گهرها در شکم دارد لب یاقوت فام او
وزاو سربسته هر نکته شکرها در شکن دارد
چنان خندد که پنداری صبا بر لؤلؤ شبنم
[...]
گل صدبرگ من سنبل بر اطراف سمن دارد
رخ یار من از نسرین خطی بر نسترن دارد
عذارش گرچه از نسرین سواد مشک پیدا کرد
ز مشک سوده رخسارش غباری بر سمن دارد
به چین زلف پرچینش که کرده سنبلش صد ره
[...]
اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و فن دارد
دهان و ابرویت پیوسته باری نقش من دارد
دلم را عاقبت از شمع رخسار تو روشن شد
که خطّت هرچه دارد جمله بر وجه حَسَن دارد
شنیدم با دهان تو ز تنگی لاف زد پسته
[...]
مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد
که از نازک خیالان اینقدر درد سخن دارد؟
اگر نه روی گرم کارفرما در نظر باشد
که در شبها چراغی پیش دست کوهکن دارد؟
سفر کن تا چو یوسف شمع امیدت شود روشن
[...]
چه پروای گلستان و سر و برگ چمن دارد
چو غنچه آنکه گلشن در درون پیرهن دارد
چنان از حلقه ی زلف تو باد صبح مشکین است
که پنداری گذر بر ناف آهوی ختن دارد
اسیر عشق را بر زندگانی اعتمادی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.