ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تابها
چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خوابها
اینقدر تعظیم نیرنگ خم ابروی کیست
حیرت است از قبله رو گرداندن محرابها
ساغر سرگشتگی را نیست بیم احتساب
بیخلل باشد ز گردون گردش گردابها
نیست آشوب حوادث بر بنای رنگ عجز
سایه را بیجا نسازد قوت سیلابها
گر زبان در کام باشد راز دل بیپرده نیست
ساز ما مینالد از ابرام این مضرابها
سخت دشوار است ترک صحبت روشندلان
موج با آن جهد نتواند گذشت از آبها
بستن چشمم شبستان خیال دیگرست
از چراغ کشته سامان کردهام مهتابها
گر نفس زیر و زبر گردیده باشد دل، دل است
تهمت خط برندارد نقطه از اعرابها
زلف او را اختیاری نیست در تسخیر دل
خودبهخود این رشته میگیرد گره از تابها
کجسرشتان را کشاکش دستگاه آبروست
موج در بحر کمان میخیزد از قلابها
فرش مخمل همبساط بوریای فقر نیست
چون صف مژگان گشاید محو گردد خوابها
بیدل از ما نیستی هم خجلت هستی نبرد
برنمیدارد هوا گشتن تری از آبها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای زابروی تو هر سو فتنه در محرابها
فتنه را از چشم جادوی تو در سر خوابها
عارضت آبست و لب آب دگر از تاب می
من چنین لب تشنه، وه چون بگذرم زین آبها
نگسلم زان جعد مشکین گرچه در چنگ بلا
[...]
زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها
رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آبها
عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان
چون برآید مشت خاشاکی ازین گردابها؟
بیقراران محبت زیر گردون چون کنند؟
[...]
ای ز شوخیهای حسنت محو پیچ و تابها
حیرت اندر آینه چون موج در گردابها
بیخراش زخم عشق اسرار دل معلوم نیست
خواندن این لفظ موقوف است بر اعرابها
صاحب تسلیم را هرکس تواضع میکند
[...]
ای ز موج طلعتت نظاره در گردابها
حیرت آیینه باشد شوخی سیمابها!
احتیاجی نیست در کویش به شمع دل مرا
شمع را نوری نباشد در شب مهتابها
فرش مخمل میکند سامان غفلت دم به دم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.