گنجور

 
بیدل دهلوی

جنون از بس قیامت ریخت بر آیینهٔ هوشم

ز شور دل‌،‌گران چون حلقهٔ زنجیر شد گوشم

ندارم چون نگه زین انجمن اقبال تأثیری

به هر رنگی‌که می‌جوشم برون رنگ می‌جوشم

به سعی همت از دام تعلق جسته‌ام اما

نمی‌افتد شکست خود به رنگ موج از دوشم

فضولی چون شرارم مضطرب دارد ازین غافل

که آخر چشم واکردن شود خواب فراموشم

مزاج اعتبار و عرض یکتایی خیالست این

هجوم غیر دارد اینقدر با خود هماغوشم

نم خجلت چو اشک از طینت من‌ کیست بر دارد

ز نومیدی عرق‌گل می‌کنم در هر چه می‌کوشم

فنا در موی پیری‌ گرد آمد آمدی دارد

به‌گوش من پیامی هست از طرف بناگوشم

شناسایی اگر پیداکنم چون معنی یوسف

به جای پیرهن من نیز بوی پیرهن پوشم

به جیب بیخودی تا سرکشم صد انجمن دیدم

جهانی داشت همچون شمع بال افشانی هوشم

مپرس از غفلت دیدار و داغ فوت فرصتها

دو عالم ناله‌ گردد تا به قدر یأس بخروشم

اگر رنگ نفس‌ کوهیست بر آیینه‌ام بیدل

خموشی عاقبت این بار بر می‌دارد از دوشم

 
 
 
ناصر بخارایی

من آن رندم که کفر و دین به جام باده بفروشم

به یاد یار بی درد، سرِ اغیار می نوشم

بر آرم دوزخ از سینه، که در جنت زنم آتش

اگر از شوق دیدارت به روز حشر بخروشم

چنانت دوست می‌دارم که با خود گشته‌ام دشمن

[...]

اسیری لاهیجی

من آن رند خراباتم که هشیارانه می نوشم

من آن قلاش رسوایم که دایم مست و بیهوشم

من آن دردی کشم که نام و ناموس دو عالم را

ز بیباکی و استغنا بجام باده بفروشم

منم آن بحر بی پایان که صد دریا و صحرا را

[...]

فصیحی هروی

گوارا باد آیات تجلی بر لب هوشم

اگر بخشد ثوابش را به دوزخ دیده و گوشم

همه دردم همه داغم همه آهم افغان

محبت کاش سازد در دل یاران فراموشم

مهیا می‌کنم از بهر خویش اسباب ناکامی

[...]

صائب تبریزی

چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم

که آید در نظرها خشک چون محراب آغوشم

ز بوی خون دل نظارگی را آب می‌سازم

به ظاهر چون لب تیغ از شکایت گرچه خاموشم

جنون من شد از زخم زبان ناصحان افزون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

بغل بر هم نمی‌آید ز ذوق آن برو دوشم

چه حسرت‌‌ها به بر دارد خوشا اقبال آغوشم

من از یاد تو نادانسته هم بیرون نیارم رفت

که می‌ ترسم کنی دانسته از خاطر فراموشم

به راه بیخودی‌ها آمد و رفت خوشی دارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه