گنجور

 
طغرل احراری

ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل

پیش رخسارت بود امروز جای خار گل

سوی گلشن ای بهار ناز بی‌پروا خرام

کز نهگاهت می‌کند از هر در و دیوار گل

در گلستانی که یاد شعله دیدار توست

بشکفد هر لحظه از فریاد موسیقار گل

کس نمی‌بیند کنون در چارسوی اعتبار

جز حدیث آن گل روی تو در بازار گل

تا به رخسار تو شد آیینه گلشن دچار

می‌کند تعظیم رویت در چمن ناچار گل

دامن زلفت به رخ پیچیده زان رو بشکفد

برهمن را هر زمان در گردن از زنار گل

گر ز مرآت رخت عکسی فتد ناگه در آب

سرو جای برگ آرد بر لب جوبار گل

پنج نوبت می‌زند اندر چمن از شش جهت

عارض و رخسار و لعل و خنده‌ات از چار گل

گر کشد هر کس ز تصویر جمالت یک رقم

بشکفد از پنجه‌اش تا حشر چون گلزار گل

آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است

حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل!

 
 
 
بیدل دهلوی

تا گهر باشد چرا دریا کشد ننگ حباب

حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل

طغرل احراری

همین شعر » بیت ۱۰

آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است

حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل!

ادیب صابر

ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل

وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل

خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست

عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل

گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست

[...]

جامی

زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل

داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل

غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت

کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل

بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ

[...]

اهلی شیرازی

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل

برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل

صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن

چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل

گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد

[...]

وحشی بافقی

تا شنید از باد پیغام وصال یار گل

بر هوا می‌افکند از خرمی دستار گل

گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن می‌کند

مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل

تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار

[...]

عرفی

نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل

چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل

گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما

کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل

بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه