بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا
کردهاند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!
غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او
هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا
آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم
نیست جز خشکی تقاضا طبع بادام مرا!
در دل عاشق نباشد رتبه پست و بلند
فرق چون آیینه از در کی بود بام مرا؟!
چند پاشیدم سرشک دانه تخم عمل
کاش افتد صید مطلب حلقه دام مرا!
ساز قانون مروت کن به مضراب کرم
از صبا گر بشنوی آهنگ پیغام مرا!
فرصت تمهید هستی نیست در باغ جهان
چون شرر یکسان شمر آغاز و انجام مرا
سرخط درس کمال دیگرت در کار نیست
سبحه کن اندر سلوک عشق هر گام مرا!
طغرل از تمکین دل سامان راحت داشتم
بیقراری برد آخر ذوق آرام مرا!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا
رنگ از رخ رفتهٔ من برد پیغام مرا
ترسم از جوش نزاکت چون رگ گل جا کند
تار پیراهن به تن شوخ گل اندام مرا
دام در خاکی بود هر جلوه موج مرا
[...]
بیسخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
زخم دل چندین زبان دادهست پیغام مرا
بینشانی مقصدم اما سراغ ما و من
جامهای دارد که پوشیدهست احرام مرا
عمرها شد در فضای بینشان پر میزنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.