گنجور

 
طغرل احراری

رفتن هوش از سرم تا ساربان محمل است

ناقه شوق مرا در خاک مجنون منزل است

آنقدر مستم که نشناسم جنون را از خرد

نشئه جام شراب من ز انگور دل است

قطره خونی که از زخم دل من می‌چکد

نیست خون او شبنمی از شرم تیغ قاتل است!

دارم از فکر بلند خویش مضمون بلند

صد فلاطون از کشاد معنی‌ام پا در گل است!

شکر الله فارس میدان اشعارم کنون

نکته سربسته من لایق هر محفل است

از رموز معنی من سرسری نتوان گذشت

غیر مضمون از کلامم هرچه فهمی باطل است

بسته‌ام مضمون که از انصاف گوید مستمع

این همه رمز آشنایی‌ها ز فکر طغرل است!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode