گنجور

 
طغرل احراری

ای نهال قامتت نخل گلستان ارم

سرو آزادت زان رو شد به آزادی علم

کلک تقدیر از خط ریحان به ریحان خطت

نسخ تعلیق وفا را کرد بر لعلت رقم

طائر نظاره عشاق بر گرد سرت

همچو امواج کبوتر بر لب بام حرم

مانی چین گر ببیند نقش مطبوع تو را

صورت خوبان عالم محو سازد یک قلم

هست این معنی مرا روشن که مانند تو نیست

چون تو معشوق پری‌زادی بود بسیار کم!

طرفه صیادیست چشمان هر دم می‌کند

از خدنگ سایه مژگان ناز خویش رم

مشک از حسرت به ناف آهوی چین چون شود

گر صبا زلف تو را آشفته سازد صبحدم

طالع برگشته‌ای دارم که طغرل در جهان

صبح اقبالی ندیدم هیچ غیر از شام غم!

 
 
 
قطران تبریزی

هرکه دائم با نگار خویشتن باشد به هم

دلش ناویزد به درد و جانش ناویزد به غم

پشتش از هجران نباشد چون دو زلف او دو تا

دلش از انده نباشد چون دو چشم او دژم

من بدل کردم بشادی غم بوصل یار خویش

[...]

مسعود سعد سلمان

افتخار اهل تیغ ای صاحب اهل قلم

شمع سادات عرب خورشید احرار عجم

ای امین شاه غازی صاحب دیوان هند

روشن از رای تو بینم کار تاریک حشم

ای عمید ملک سلطان بوالفرج اهل فرج

[...]

امیر معزی

هفت چیز از خسرو عالم همی نازد به هم

دین و ملک و تاج و تخت و رایت و تیغ و قلم

آن خداوندی که مغرب دارد او زیر نگین

وان شهنشاهی که مشرق دارد او زیر علم

سایهٔ یزدان ملک شاه آن‌که اندر ملک خویش

[...]

سنایی

چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم

جاه کسرا زد به عالم‌های عزل اندر قدم

چون نقاب از چهرهٔ ایمان براندازد زند

خیمهٔ ادبار خود کفر از خجالت در ظلم

کوس دعوت چون بزد در خاک بطحا در زمان

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای حریم صدر تو ترسندگان را چون حرم

از تو گشته بیضهٔ خوارزمشاهی محترم

طایر عدل ترا صحن زمین زیر جناح

ناظر قدر ترا سطح فلک زیر قدم

چرخ گردان بر ندارد جز بفرمان تو گام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه