عقل را مپسند با عشق جنونپرور طرف
بیخبرتا چند سازی پنبه با اخگر طرف
کلفت جاوید پستیهای فطرت توأماند
از جبین سایه کم گردد سیاهی برطرف
از دل تنها توان بر قلب محشر تاختن
لیک نتوان گشت با یک دل ز صد لشکر طرف
هرزهگو را قابل صحبت نگیری زینهار
عاقبت خون گشت اگر گشتی به دردسر طرف
ناتوانان ایمنند از رنج آفتهای دهر
تیغ کمتر میشود با پیکر لاغر طرف
تا نفس باقیست ممکن نیست ایمن زیستن
چون گلوی شمع باید بود با خنجر طرف
نالهٔ ما بر نیاید با تغافلهای ناز
سعی خاموشی مگر باشد به گوش کر طرف
جز تبسم با لب او هیچکس را تاب نیست
موج میباید که گردد با خط ساغر طرف
ای بهشت آرزو بر چشم گریان رحمتی
کردهاند این قطرهٔ خون را به صد گوهر طرف
سایه را از هیچکس اندیشهٔ تعظیم نیست
ناتوانی عالمی دارد تکلف بر طرف
بوی گل با نالهٔ بلبل وداع آماده است
خیر باد دوستانم داغ کرد از هر طرف
هیچکس سودی نبرد از انتظار مدعا
تا نشد چشم طمع با حلقههای در طرف
شور امکان بر نیاید با دل آسودگان
جوش دریا نیست با جمعیت گوهر طرف
تا توانی بیدل از وهم تعلق قطع کن
یک قلم نور است چون شد دود آتش بر طرف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱۰
سایه را از هیچکس اندیشهٔ تعظیم نیست
ناتوانی عالمی دارد تکلف بر طرف
آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است
ناتوانی عالمی دارد تکلف بر طرف
میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف
فتنه مژگان شوخش، با صف محشر طرف
صحبت اوراق گل با هم دو روزی بیش نیست
الفت نازک مزاجان زود گردد بر طرف
منعم و درویش، همدوشند در دیوان عدل
[...]
تا نمیگردد تب و تاب نفس ها برطرف
میدود اجزای ما چون موج دریا هر طرف
بستهاند از شوخی اضداد نقش کاینات
کردهاند اجزای این پیکر به یکدیگر طرف
دل مصفا کردهای باید به حیرت ساختن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.