گنجور

 
طغرل احراری

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل

در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل

کرده‌ای تا دیده خود محرم دیدار خویش

جوهر آیینه آرد هر دم از زنگار گل

کم بود همچون گل روی تو گل اندر چمن

در گلستان جهان دیدیم ما بسیار گل

صورتی از چین زلفت گر فتد ناگه به چین

پنجه بهزاد می‌چیند ز شاخ مار گل

در چمن گل را اگر بینی تو با صد رنگ و بو

گر نه مانند رخ او بشکفد مشمار گل!

هر کجا باشد حدیث پرده رخسار او

ساز مطرب آورد از نغمه هر تار گل

دم به دم ز اقبال بخت خویش مانند هدف

می‌کند بر سینه‌ام تیر نگاه یار گل

ز اول شب تا سحر خوابیده اندر فرش ناز

کی شود از ناله بلبل دمی بیدار گل؟!

جز دم وحدت به زیر رأیت عشقش مزن

خون منصورت کند ناگه ز چوب دار گل

وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن

خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل!

 
 
 
بیدل دهلوی

رنگ بو نامحرم فیض بهار نیستی است

خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل

طغرل احراری

همین شعر » بیت ۱۰

وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن

خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل!

ادیب صابر

ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل

وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل

خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست

عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل

گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست

[...]

جامی

زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل

داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل

غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت

کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل

بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ

[...]

اهلی شیرازی

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل

برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل

صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن

چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل

گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد

[...]

وحشی بافقی

تا شنید از باد پیغام وصال یار گل

بر هوا می‌افکند از خرمی دستار گل

گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن می‌کند

مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل

تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار

[...]

عرفی

نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل

چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل

گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما

کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل

بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه