گنجور

 
بیدل دهلوی

در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است

مرکز دور محیط آب رخ‌گوهر است

چرخ ز سرگشتگی‌گرد سحر سازکرد

سودن صندل همان شاهد دردسر است

لاف هنر بیهده‌ست تا ننمایی عمل

تیغ نگردد چنارگر همه تن جوهر است

نیست غبار اثر محرم جولان ما

کز عرق شرم عجز راه فضولی تر است

رشتهٔ ساز امید درگره عجز سوخت

شوق چه شوخی‌کند ناله نفس‌پرور است

رهرو تسلیم را، راحله افتادگی

قافلهٔ عجز را خاک شدن رهبر است

تا به قبولی رسی دامن ایثارگیر

شامهٔ آفاق را صیت‌کرم عنبر است

بحث عدو را مده جز به تغافل جواب

زانکه حدیث درشت درخورگوش کر است

دام تپشهای دل حسرت سیر فناست

شعلهٔ بیتاب ما بسمل خاکستر است

روی‌که‌دارد عرق‌، دیده‌سرشک آشناست

زلف‌که در تاب‌رفت نسخهٔ‌دل ابتر است

چاک‌گریبان ما سینه به صحراگشود

تنگی خلق جنون این همه وسعتگراست

بیدل از این انجمن سرخوش دردیم و بس

بزم چو باشد شراب آبله‌اش ساغر است

 
 
 
عنصری

عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است

چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است

اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن

هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است

هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک

[...]

قطران تبریزی

شهریارا خرمی کن کاول شهریور است

با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است

جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است

نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است

این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
سوزنی سمرقندی

ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست

در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است

بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است

مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است

چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است

[...]

عطار

ذره‌ای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است

هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است

کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو

نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است

آن کزو غافل بود دیوانه‌ای نامحرم است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
امیرخسرو دهلوی

کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است

هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است

تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه

کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است

شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه