مرا عشق تو تا سرمایه دنیا و دین باشد
ازآن از دین و دنیا حاصل عمرم همین باشد
ز داغ فرقتت نالم ولی چون نی نمینالم
که این اندوه و محنت با من از خط جبین باشد
خم ابروش محمل بسته از بار اشارتها
ولی ترسم که چشم شوخ او اندر کمین باشد
بود با مهر روی او رسیدنهای من مشکل
که همچون سایه بخت تیرهام فرش زمین باشد
نمودم پیش استاد محبت ختم عشق او
ازآن با خاتم من نام او نقش نگین باشد
ز گنجور ازل آمد کلید گنج غم با من
به غیر از من کجا در مخزن محنت امین باشد؟!
کنون در باغ جای سبزه و گل ناز بو روید
به هرجایی که نقش پای آن نازآفرین باشد
خوشم با حسرت درد و غم هجران او طغرل
به کامم زهر هجرش خوشتر از صد انگبین باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عشق عمیق و پرشور شاعر به معشوق است. شاعر میگوید که عشق او ارزشمندتر از همه چیز در دنیا و دین است و از درد جدایی معشوقش مینالد، اما به خاطر آنکه این غم جزو تقدیر اوست، نمیتواند به شدت شکایت کند. او از زیبایی و پیچیدگیهای معشوقش سخن میگوید و میترسد که نگاه معشوقش او را در تله بگیرد. شاعر همچنین اشاره میکند که با وجود تلاشهایش برای رسیدن به معشوق، به دلیل بداقبالیاش همواره با مشکلات مواجه است. در انتها، او با وجود درد و غم جدایی، به عشق خود ادامه میدهد و میگوید که این احساسات حتی اگر تلخ باشند، برایش شیرینتر از هزاران خوشی دیگر است.
هوش مصنوعی: عشق تو برای من به اندازهای ارزشمند است که اگر کل جهان و دین را داشته باشم، باز هم تنها همین عشق به تو را کافی میدانم و میخواهم تمام عمرم را صرف آن کنم.
هوش مصنوعی: از درد جداییات شکایت میکنم، ولی مانند نی ناله نمیزنم، زیرا این غم و رنج از سرنوشت من است و با من همراه است.
هوش مصنوعی: خم ابروی او حاکی از نشانههای فراوانی است، اما میترسم که چشمان بازیگوشش در کمین باشند.
هوش مصنوعی: وصال و دیدن چهرهی او برای من دشوار است، زیرا مانند سایهای از بخت شومم، زمین را تحت سایهاش میپوشاند.
هوش مصنوعی: من عشق او را به استاد نشان دادم و محبتش را به پایان رساندم. بر روی خاتم من نام او به عنوان نگین نقش بسته است.
هوش مصنوعی: راز و کلید مشکلات و غمها از ازل با من آمده است. غیر از من، کجا میتوان یافت کسی که در مخزن درد و رنج، امین و نگهبان باشد؟
هوش مصنوعی: الان در باغ، جایی که سبزه و گل زیبا میروید، هر جا که رد پای آن معشوق باشد، همه چیز زیبایی و طراوت دارد.
هوش مصنوعی: من از داشتن درد و غم جدایی او لذت میبرم، زیرا برایم تلخی این جدایی به اندازهای شیرین است که از هر نوع عسل و شیرینی بیشتر خوشایند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به هرکشورکه بخرامی فتوح تو چنینباشد
تورا از خلق و از خالق دعا و آفرین باشد
چه دانستم که این دریای بی پایان چنین باشد
بخارش آسمان گردد کف دریا زمین باشد
لب دریا همه کفر است و دریا جمله دینداری
ولیکن گوهر دریا ورای کفر و دین باشد
اگر آن گوهر و دریا به هم هر دو به دست آری
[...]
اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد
زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد
نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی
نظیرش گر همیخواهی مگر در حور عین باشد
میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش
[...]
طبیب جان بود آن دل که او را درد دین باشد
برو جان مهربان گردد چو او با تن بکین باشد
تن بی کار تو خاکست بی آب روان ای جان
دل بیمار تو مرده است چون بی درد دین باشد
تن زنده دلان چون جان وطن برآسمان سازد
[...]
کسی کز عشق فانی شد، چنین باشد، چنین باشد
نشان موج از دریا، همین باشد، همین باشد
دلی کو جمله جان گردد، نه آن گردد، نه این گردد
چو سنگ لعل کان گردد، نگین باشد، نگین باشد
یقین اندر فنا باشد، گمان از هستی آن خیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.