پریشان جعد سنبل از سر زلف سمنسایت
گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت
بود نظاره چون آیینه لذتگیر دیدارت
سراپا دیده نرگس بود محو تماشایت
بهارستان گلزار جمالت عالمی دارد
سری کو تا بود خالی ز سودای تمنایت؟!
روی دور از برم، جان از تنم آید برون آن دم
بیا تا جان دمد در تن ز طرز آمدنهایت!
به راهت ز انتظاری دیده ما شد سفید اینجا
ببخشا توتیای دیده از خاک کف پایت!
ز حسرت مردم ای بدخو نشینی چند با تنها
بود آیا که من بینم تو را خالی ز تنهایت؟!
به دل مهر تو دارد طغرل از اغیار پنهانی
بیا سویم الفآسا میان جان دهم جایت!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
ازین بهتر نمیدانم طریق مهربانی را
که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت
توانم آن زمان در عشق لاف دردمندی زد
[...]
به این عنوان اگر قامت کشد سرو دلارایت
نماید طوق قمری جلوه خلخال در پایت
نخواهی از گزیدن مانع دندان من گشتن
اگر دانی چه خونها در جگر دارم ز لبهایت
بیا ای جام و مینای طرب نقشکف پایت
خرام موج می مخمور طرز آمدنهایت
نفس در سینه، نکهت آشیان خلد توصیفت
نگه در دیده شبنم پرور باغ تماشایت
شکوه جلوهات جز در فضای دل نمیگنجد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.