اگر شمع دلیل الفت ما رهنما گردد
پر پروانه را خاصیت بال هما گردد
گرین باشد سلوک سر خط محراب ابرویش
قد ماه نو از بهر سجود او دو تا گردد
به غیر از ناله کی باشد ورای ناقه هوشم
شکست رنگ من گر محمل راه صدا گردد!
اگرچه رفت چون رنگ حنا دامانش از دستم
بدین شادم که پایش را سرشک من حنا گردد
دو عالم دستبوس فرش تسلیم خرامش کن
اگر دیوانه ما را جنون زنجیر پا گردد
به یاد گردش چشمش دل پراضطراب من
مثال دانهای باشد به کام آسیا گردد
اگر اینست با بیگانه و دور آشناییها
همیترسم که با من عاقبت ناآشنا گردد
به مجنون همسبق بودیم در آداب مجنونی
به آیین محبت کس حریف ما چرا گردد؟!
محبت گر هوس داری ز سرخی میل زردی کن
که گر در مس رسد اکسیر بیشک کیمیا گردد
خدنگ فکر کس هرگز نیاید بر نشان ما
پر تیر کمان او اگر بال رسا گردد
خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل
اگر سودای سر دارد بگو بر گرد ما گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و محبت و زیبایی معشوق پرداخته است. شاعر از شمع و پروانه به عنوان نمادهای عشق استفاده میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند زندگی انسان را تحت تاثیر قرار دهد. او از ویژگیهای معشوق، از جمله ابروهایش و زیباییاش سخن میگوید و عشق را به عنوان نیرویی روحانی و مقدس توصیف میکند.
شاعر همچنین به دردی که از دوری و جدایی به جانش افتاده اشاره میکند و از ناآشنا شدن با محبوبش میترسد. احساساتش به قدری عمیق است که او را به جنون میکشاند. در نهایت، شاعر به زیبایی و عظمت عشق اشاره دارد و آن را برتر از هر چیز دیگری میداند، حتی برتر از معرفت و عقل.
این شعر با زبانی شاعرانه و استعاراتی عمیق، احساسات و تجربیات عاشقانه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر شمع راهنمای عشق ما شود، پروانه از این نور خاصیت بال و پر پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر راه و رسم زندگی را به سوی خط ابروی او انتخاب کنیم، زیبایی و دلنوازی او چنان است که برای عبادت و سجود در برابرش انسان دوشادوش او قرار میگیرد، مثل اینکه ماه نو را در نظر بگیریم.
هوش مصنوعی: فقط صدای ناله وجود دارد و چیز دیگری نیست. اگر رنگ من مچاله شود و صدای سر و صدا در هنگامهی سفر بلند شود، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: هرچند او رفت و مانند رنگ حنا از دستم away شد، اما من خوشحالم که اشکهای من میتواند در زیر پایش به مانند حنا باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر دو جهان به پای کسی بیفتند و برای او به عنوان نشانههای تسلیم احترام بگذارند، پس باید بپذیریم که اگر ما دیوانهوار عاشق او باشیم، این عشق مانند زنجیری که به پایمان بند کرده، ما را در تنگنا قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دل پر از اضطراب من مانند دانهای است که در کام آسیا میچرخد و به یاد گردش چشمش آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: من از این که آشناییهایم با دیگران و دور از من باشد نگرانم، چون میترسم که در نهایت، خودم هم با دیگران ناآشنا شوم.
هوش مصنوعی: ما در شیوههای عاشقی به مجنون شباهت داریم و در رعایت آداب عشق، کسی به اندازه ما در این احساسات پیش نمیرود. پس چرا کسی میتواند با ما همراه شود؟
هوش مصنوعی: اگر به عشق و محبت علاقهمند هستی، بهتر است به جای احساسات سطحی و ناپایدار، به عمق و پایداری آن توجه کنی. زیرا اگر بتوانی به درک واقعی و صحیحی از این محبت برسی، تبدیل به چیزی ارزشمند و گرانبها میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به فکر و اندیشه ما دست یابد، مگر اینکه تیر و کمان او قویتر شود و بتواند با پرواز بالا به ما نزدیک گردد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال طغرل که با این یک بیت، عمق سخن بیدل را درک کرده است. اگر او در دلش آرزوی عشق و سرگشتگی دارد، بهتر است که دور و بر ما بچرخد و با ما باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طواف خاک مجنون و مزار کوهکن تا کی
اگر سودا سری دارد بگو تا گرد ما گردد
همین شعر » بیت ۱۱
خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل
اگر سودای سر دارد بگو بر گرد ما گردد
خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد
کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید
گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد
دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد
[...]
فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟
ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟
طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد
چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد
ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم
[...]
گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد
در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمیسازد
به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد
کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند
[...]
ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد
چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد
نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را
جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد
نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را
[...]
چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد
که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد
چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم
گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد
غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.