گنجور

 
طغرل احراری

اگر شمع دلیل الفت ما رهنما گردد

پر پروانه را خاصیت بال هما گردد

گرین باشد سلوک سر خط محراب ابرویش

قد ماه نو از بهر سجود او دو تا گردد

به غیر از ناله کی باشد ورای ناقه هوشم

شکست رنگ من گر محمل راه صدا گردد!

اگرچه رفت چون رنگ حنا دامانش از دستم

بدین شادم که پایش را سرشک من حنا گردد

دو عالم دستبوس فرش تسلیم خرامش کن

اگر دیوانه ما را جنون زنجیر پا گردد

به یاد گردش چشمش دل پراضطراب من

مثال دانه‌ای باشد به کام آسیا گردد

اگر اینست با بیگانه و دور آشنایی‌ها

همی‌ترسم که با من عاقبت ناآشنا گردد

به مجنون هم‌سبق بودیم در آداب مجنونی

به آیین محبت کس حریف ما چرا گردد؟!

محبت گر هوس داری ز سرخی میل زردی کن

که گر در مس رسد اکسیر بی‌شک کیمیا گردد

خدنگ فکر کس هرگز نیاید بر نشان ما

پر تیر کمان او اگر بال رسا گردد

خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل

اگر سودای سر دارد بگو بر گرد ما گردد

 
 
 
بیدل دهلوی

طواف خاک مجنون و مزار کوهکن تا کی

اگر سودا سری دارد بگو تا گرد ما گردد

طغرل احراری

همین شعر » بیت ۱۱

خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل

اگر سودای سر دارد بگو بر گرد ما گردد

صائب تبریزی

خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد

کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد

در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید

گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد

دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟

ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟

طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد

چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد

ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم

[...]

اسیر شهرستانی

گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد

در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد

نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمی‌سازد

به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد

کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند

[...]

سیدای نسفی

ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد

چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد

نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را

جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد

نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
جویای تبریزی

چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد

که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد

چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم

گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد

غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه