گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کامها
وصل هم موهوم ماند از شبههٔ پیغامها
غیر دیر و کعبه هم صد جا تمنا میکند
زندگی یک جامهوار و این همه احرامها
ریشهٔ نشو و نما از دانهٔ ما گل نکرد
ماند چون حرف خموشی در طلسم کامها
قطرهٔ ما ناکجا سامان خودداری کند
بحر هم از موج اینجا میشمارد گامها
گل کند در وحشت دردسر فرماندهی
چون شرر از سنگ ریزد زین نگینها نامها
چون به آگاهی فتد کار، اهل دنیا ناقصند
ورنه در تدبیر غفلت پختهاند این خامها
از نشان هستی ما سکه نامی بیش نیست
صید ما حکم صدا دارد به گوش دامها
لاله و گل بس که لبریزند از صهبای رنگ
در شکستن هم صدایی سر نزد زین جامها
از تپش آوارهها بیریشهٔ جرأت مباش
در زمین ناتوانی گشتهاند آرامها
بیدل از آیینهٔ زنگار فرسودم مپرس
داشتم صبحی که شد غارت نصیب شامها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جامها
چون رم آهو بیابانی شدند آرامها
دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت
میشود از خاک افزون حرص چشم دامها
خام کرد آن آتشینرو آرزوهای مرا
[...]
مینهد بر سینه، داغم، عشق سیماندامها
یا برای مرغ دل میگسترد گل، دامها
سینه را چندان کند تا از برش دور افکند
میکند دایم نگین پهلو تهی زین نامها
نیست حرف راستبازانت، دورو، کاین قوم را
[...]
ای ز چشم میْپرستت مست حیرت جامها
حلقهٔ زلف گرهگیرت به گوش دامها
در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست
کی به شور پسته ریزد تلخی از بادامها
دامنت نایاب و من بیتاب عرض اضطراب
[...]
عمرها شد میزنم در راه عشقش گامها
رفتن رنگ است از ما بستن احرامها
اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است
فال فرصت میزند هر دم صدای جامها
سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.