ای عارض گلگون تو از باده گهرریز
شمشیر جفای تو بود بر سر من تیز
ابروی تو خم گشته است از بار تغافل
از باده ناز است قدح چشم تو لبریز
در پیش غمت توسن عمرم بود اکنون
ماننده خنگی که کشد زحمت مهمیز
هر روز نه سینه دهقان محبت
گردیده ز شوق تو چو غربال شرربیز!
ای دل اگرت آرزوی عیش دوام است
نوعی کن و بر دامن آن زلف بیاویز!
وقت است که آسان ندهی دامنش از کف
امروز که یک شمس دگر نیست به تبریز!
زنهار ادب پیشه نما بین که چهها دید
از نامه پیغمبر ما خسرو پرویز؟!
غفلت نشود بدرقه راه امیدت
تا چند چو مخمل تو ازین خواب گران خیز!
این وادی عشق است پر از شیب و فراز است
عاشق نهای البته ازین بادیه بگریز
شد دافع سودای تو تا چین جبینش
صفرات فزون است تو از سرکه مپرهیز!
طغرل شدم آشفته این مصرع بیدل
ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به عشق و درد جدایی اشاره میکند و از زیبایی معشوق با تلمیحاتی استفاده میکند. او از درد و رنجی که ناشی از محبت و غم معشوق است سخن میگوید و به زخمهای عاطفیاش اشاره میکند. همچنین، شاعر به ضرورت تلاش در عشق و مراقبت از آن تأکید میکند، و هشدار میدهد که در مسیر عشق هرگز غفلت نکنند. او به عشق به عنوان وادیای پر از سختی و چالش اشاره میکند و از تجربیات تلخ خود در این راه مینویسد. در پایان، از سرکشی و احساساتی که در دلش وجود دارد میگوید و به نیاز به بیداری و تغییر احوال دعوت میکند.
هوش مصنوعی: شما با چهره زیبای خود، به مانند شمشیر زهرآلودی هستید که از بدی و ستم شما به من جراحت میزند.
هوش مصنوعی: ابروی تو به خاطر بیتفاوتیات کمی خم شده و چشمهای تو مثل یک جام پر از شراب ناز است.
هوش مصنوعی: عمرم در برابر غم تو مانند اسبی است که به زور چکش به جلو میرانند، اما اکنون مثل خرگوشی شدهام که به سختی در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: هر روز دل کشاورز از محبت تو پر میشود و مانند یک غربال که شعلههای آتش را عبور میدهد، شوق تو را در خود دارد!
هوش مصنوعی: ای دل، اگر میخواهی لذت و خوشی همیشگی را تجربه کنی، باید نوعی رفتار و منش داشته باشی و خود را به زیباییها و مهر کسی بسپاری.
هوش مصنوعی: زمانی است که نباید اجازه دهی به سادگی از دستت برود؛ امروزی که دیگر مانند امروز که خورشید دیگری در تبریز طلوع نخواهد کرد!
هوش مصنوعی: احتیاط کن و آداب را رعایت کن، چرا که خسرو پرویز چه دلاوریها و دستاوردهایی را از نامه پیامبر ما مشاهده کرده است!
هوش مصنوعی: مواظب باش که از امید و آرزویت غافل نشوی، چرا که همچون مخمل، تو باید از این خواب سنگین بپا خیزی و به راهت ادامه دهی!
هوش مصنوعی: این مسیر عشق پر از دشواریها و تغییرات است. اگر عاشق نیستی، بهتر است از این راه دوری کنی.
هوش مصنوعی: آرزو و فکر تو باعث شده است تا چروکهای پیشانی او بیشتر شود، پس از سرکه بترس و دوری نکن!
هوش مصنوعی: من همچون طغرل، پر از آشفتگی شدهام، ای خاکی که در خون خفتهای، دوباره غبار بر انگیز!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیدل به فغان زین قفست نیست رهایی
ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز
همین شعر » بیت ۱۱
طغرل شدم آشفته این مصرع بیدل
ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز!
ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز
در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز
در بزم ز رخسار دو صد شمع برافروز
وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز
هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز
[...]
بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز
با پسته ی شیرین ز شکر شور برانگیز
تلخست مِی از دست حریفان تُرُش روی
در ده قدحی از لب شیرین شکر ریز
بنشست زباد سحری شمع شبستان
[...]
عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز
دستی بسوی مرده برافشاند که برخیز
روزیکه شهیدان علم داد برآرند
شرمنده فرهاد بود خسرو پرویز
طوطی همه خاییده سخن گفت ز شکر
[...]
تا چند به خونریز هلالی شدهای تیز؟
از عشق بیندیش و ز آزار بپرهیز
شوخی مکن و تند مشو، عشوه مینگیز
مشکن دل سعدی، که ازین باغ دلاویز
روی تو گل تازه و خط سبزهٔ نوخیز
نشکفته گلی همچو تو در گلشن تبریز
شد هوش دلم غارت آن غمزهٔ خونریز
این بود مرا فایده از دیدن تبریز
ای دل! تو در این ورطه مزن لاف صبوری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.