گنجور

 
طغرل احراری

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب

بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب

نیم آسوده شوقش دمی از اضطراب دل

پر پروانه دارد دود شمع انتظار امشب

اگر چندی که بودم دوش مست باده وصلش

ولی دارد سرم از هجر او رنج خمار امشب

به یک نظاره از شرع محبت داد این فتوا

فقیه عشق اندر حرمت بوس و کنار امشب

به کف از سبحه اینجا مطلبت حاصل نمی‌گردد

ز اشک چشم تر کن دانه روز شمار امشب

چمن از نکهت باد بهار امروز خرم شد

حدیث وصف گل بشنو به گلشن از هزار امشب

اگر خواهی درستی نام خود از خاتم عشرت

شکن بر رغم سنبل طره گیسوی یار امشب!

بیا ای دل که آمد یار سوی کلبه طغرل

حصول دین و دنیا می‌توانی کن نثار امشب!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode