گنجور

 
طغرل احراری

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب

بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب

نیم آسوده شوقش دمی از اضطراب دل

پر پروانه دارد دود شمع انتظار امشب

اگر چندی که بودم دوش مست باده وصلش

ولی دارد سرم از هجر او رنج خمار امشب

به یک نظاره از شرع محبت داد این فتوا

فقیه عشق اندر حرمت بوس و کنار امشب

به کف از سبحه اینجا مطلبت حاصل نمی‌گردد

ز اشک چشم تر کن دانه روز شمار امشب

چمن از نکهت باد بهار امروز خرم شد

حدیث وصف گل بشنو به گلشن از هزار امشب

اگر خواهی درستی نام خود از خاتم عشرت

شکن بر رغم سنبل طره گیسوی یار امشب!

بیا ای دل که آمد یار سوی کلبه طغرل

حصول دین و دنیا می‌توانی کن نثار امشب!

 
 
 
امیرعلیشیر نوایی

به مستی در دلم گردد خیال روی یار امشب

که سازد هر زمان در گریه‌ام بی‌اختیار امشب

به حالم شمع را گر دل بسوزد گو سر خود گیر

که در هجران مرا تا صبحدم اینست کار امشب

خیال آن پری دارد بدان حالم که می‌خواهد

[...]

فضولی

مرا ای شمع میل گریه شد در هجر یار امشب

تو بنشین گریه دلسوز را با من گذار امشب

بیاد شمع رویش خواهم از سر تا قدم سوزم

برو ای اشک آب از آتش من دور دار امشب

فکندی وعده قتلم بفردا لیک می ترسم

[...]

بیدل دهلوی

ندانم بازم آغوش‌ که خواهد شد دچار امشب

کنارم می‌رمد چون پرتو شمع از کنار امشب

ز جوش ماهتاب این دشت و در کیفیتی دارد

که‌ گویی پنبهٔ میناست در رهن فشار امشب

ز استقبال و حال این امل‌کیشان چه می‌پرسی

[...]

قصاب کاشانی

چو رخ برتافت دیدم طره گیسوی یار امشب

چه‌ها دارد به سر این اختر دنباله‌دار امشب

خدا از فتنه‌های موج این طوفان نگه دارد

شدم دریا نشین از گریهٔ بی‌اختیار امشب

به قربان تو فردا فکر از خود رفتنی دارم

[...]

حزین لاهیجی

نباشد دل چرا از لطف یار، امّیدوار امشب؟

به راهش قاصدی دارم، چو چشم انتظار امشب

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه