کتاب عشق میخوانم کنون فهم سبق کردم
به استاد خرد بیجا ازین مبحث نطق کردم
همیکردم به کلک فکر تحریر جمال او
به وصف نوبت رخسار او گل در طبق کردم
ازآن روزی که بنمودم به جنت نسبت کویش
ز خجلت آب گشتم خویش را غرق عرق کردم
نمودم من قضای سنت پیشین خود دیگر
به زیر شام زلفش روی او فهم شفق کردم
کمر چون خامه بربستم به توصیف سراپایش
قلم در شهد مضمون لبش افتاد شق کردم
بسی خلق جهان بنوشته شرح نسخه حسنش
من اندر مصحف رویش ز برگ گل ورق کردم
مپرس از رأیت منصوری این داروگیر من
همین بس شاهدم در عشق او دعوای حق کردم
ز درس عشق او با من نشد غیر از جنون حاصل
چو مجنون خویش را رسوای عالم زین سبق کردم
چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل
به ساغر آب رویی داشتم سد رمق کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مپرسید از قناعت مشربیهای حیات من
به ساغر آبرویی داشتم سد رمق کردم
همین شعر » بیت ۹
چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل
به ساغر آب رویی داشتم سد رمق کردم
چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق کردم
ز شرم زندگیگفتمکفن پوشم، عرقکردم
کف پا میشدم ای کاش از بی اعتباریها
جبینگردیدم و صد رنگ خجلت در طبقکردم
چو صبحم یک تأمل درس جمعیت نشد حاصل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.