تا کلک صنع چشم تو سرمشق ناز کرد
همچون تذرو ناز تو در چشم باز کرد
آمد سلاح غمزهات از بهر هوش من
کرد آنچنان به من که به محمود ایاز کرد
شهد لبت که باد تبرزد غلام او
نرخ نبات مصر به رخ پیاز کرد!
قد بلند سرو تو قمری به باغ دید
کوکو زد و به پیش تو عرض نیاز کرد
لعل از بدخش خیزد و گوهر ز لعل تو
داند هرآنکه لعل و گهر امتیاز کرد
یابد نوا ز پرده «عشاق » هرکه او
زیر و بم ترانه عشق تو ساز کرد
جیب قبا چو شانه دریدم ز کوتهی
دست قضا که دامن زلفت دراز کرد
این طفل اشک راز نهان درون من
آمد به نزد مردم و افشای راز کرد
نوشید ز سلسبیل و ورود عافیت بهشت
هرکس به طاق ابروی تو یک نماز کرد
صراف عشق نقد دل طغرل مرا
روز ازل به بوته محنتگداز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
[...]
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.