بس که بیرنگی درین گلشن دلیل رنگ اوست
عرض جوهر صیقل آیینه را از زنگ اوست
میزند هر لحظه دم از موج طوفان بقا
شوخی خون شهیدان از حنای چنگ اوست
تا نگردد سوده از رفتار پای توسنش
حلقه چشمم کنون نعل سم شبرنگ اوست
نیستم آسوده هیچ از سنگباران رقیب
بر سرم سنگی که میآید همه از سنگ اوست!
نیست اندر باغ امکان چون گل رویش گلی
حسن یوسف را به او نسبت مده کین ننگ اوست!
مار گیسو سر به سر پیچیده با سرو قدش
این فسون یک شعلهای از شیوه نیرنگ اوست
گرچه از هجران او از دیده باریدم گهر
گوهر اشکم همه پیرایه اورنگ اوست
مهر محنت زد قضا بر محضر دیوان ما
پیش سلطان محبت صلح ما از جنگ اوست
نیست یک دل در جهان بیساز قانون غمش
نغمه زیر و بم «عشاق » از آهنگ اوست
ای خوشا طغرل که بیدل میسراید مصرعی
خاک کن بر فرق آن سازی که بیآهنگ اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیمحبت زندگانی نیست جز ننگ عدم
خاککن برفرق آن سازیکه بیآهنگ اوست
همین شعر » بیت ۱۰
ای خوشا طغرل که بیدل میسراید مصرعی
خاک کن بر فرق آن سازی که بیآهنگ اوست
بزم پیریکزقد خمگشتهٔ ما چنگ اوست
برق آه ناامیدی شو؟ی آهنگ اوست
دلبهوحشت نهکه چرخ سفلهفرصتدشمن است
روز و شبیکجنبشمژگانچشمتنگ اوست
وادی عجزی به پای بیخودی طیکردهام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.