گنجور

 
طغرل احراری

بشنود بلبل اگر اندر گلستان ناله‌ام

می‌کند اندر چمن تمهید سامان ناله‌ام

بهر ساز خویش نی از چوب طوبا بایدم

تا رسد در گوش آن سرو خرامان ناله‌ام

عرض مطلب نیست حاجت پیش ارباب کرم

سر زند در پاش از چاک گریبان ناله‌ام

سوختم پروانه‌سان در آتش شوق عمل

می‌کند در شام غم جوش چراغان ناله‌ام

زینهار ای آرزو گستاخ بر آن در مرو

خسرو غم را بود امروز دربان ناله‌ام

خوشه‌چین خرمن گیسوی مشکینش بودم

زآن سبب رفته‌ست اندر سنبلستان ناله‌ام

ساز ما هر چند در بازار عبرت کم‌بهاست

نزد عشاق است لیکن خوشتر از جان ناله‌ام

نیست حاجت در مریض عشق داروی دگر

هست در زخم غم او بس که درمان ناله‌ام

نالم از یک مصرع بیدل که طغرل گفته است

درد آن دارم که خواهد شد پریشان ناله‌ام

 
 
 
بیدل دهلوی

از شکست شیشهٔ دل آنقدر غمگین نی‌ام

درد آن دارم‌ که خواهد شد پریشان ناله‌ام

طغرل احراری

همین شعر » بیت ۹

نالم از یک مصرع بیدل که طغرل گفته است

درد آن دارم که خواهد شد پریشان ناله‌ام

جویای تبریزی

نیست تنها بی‌رخت دشمن گریبان ناله‌ام

رخنه اندازد جرس‌آسا به دامان ناله‌ام

همره من گر شوی در گلستان جوش گل است

غنچه را از بس کند خاطر پریشان ناله‌ام

لخت دل با خون حسرت بس که ریزد هر طرف

[...]

بیدل دهلوی

از جراحت‌زار دل چیده‌ست دامان ناله‌ام

می‌رسد یعنی ز کوی گل‌فروشان ناله‌ام

دیده دردآلودهٔ محرومی دیدار کیست

کز شکست اشک می‌جوشد ز مژگان ناله‌ام

همعنان درد دل عمریست از خود می‌روم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
طغرل احراری

برنمی‌آید برون از سینه آسان ناله‌ام

سرمه‌سان در عهد چشمش بسته پیمان ناله‌ام

از تو ای شور جنون ساز دگر دارم هوس

تا شود از پرده خاموشی عریان ناله‌ام

آنقدر در مجمر داغ ادب اخگر شدم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه