یک برک گل نکرده ز روبت بهار رنگ
میغلتدم نگاه به صد لالهزار رنگ
تا چشم آرزو به رهت کردهام سفید
چندین سحر شکستهام از انتظار رنگ
موج طراوت چمن نا امیدیام
دارم شکستنی که ندارد هزار رنگ
بیر نگیی به هیچ تعلق گرفتهام
یعنی به رنگ بویگلم درکنار رنگ
کومایهای که قابل غارت شود کسی
ای صورت شکست غنیمت شمار رنگ
بر هر نفس ز خجلت هستی قیامتی است
صد رنگ میتپد به رخ شرمسار رنگ
قسمت درین چمن ز بهاران قویتر است
آفاق غرق خون شد و نگرفت خار رنگ
ما را چوگل به عرض دو عالم غرور ناز
کافیست زان بهار یک آیینهوار رنگ
سیر بهار ناز تو موقوف خلوتی است
ای بویگل به حلقهٔ در واگذار رنگ
عمریست رنگ باختهٔ وحشت دلم
چونکرده هوشم اینگل بیاختیار رنگ
جوش خیال انجمن بینشانیام
بیدل بهار من نکند آشکار رنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در یاد جلوهٔ توکه دارد هزار رنگ
چون گل گرفته است مرا در کنار رنگ
عصمت صفای آینهٔ جلوهات بس است
تا غنچه استگل نفروشد غبار رنگ
عریان تنی ز چاک گریبان منزه است
[...]
دارد چمن ز رونق فصل بهار رنگ
هر برگ گل گرفته مگر از هزار رنگ؟!
امروز در بساط گلستان به فرش ناز
خوابیده است شاهد گل در کنار رنگ
مانند زاهدان تو به سجاده چمن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.