میکند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل
با همه بیدستوپایی نیست پُر بیکار گل
غنچهها از جوش دلتنگی گریبان میدرند
ورنه این گلشن ندارد یک تبسموار گل
همچو شبنم بایدت حیران به دامن کرد و بس
این چمن دارد بقدر دیدهٔ بیدار گل
عافیت مفتست اگر در ضبط خود کوشد کسی
چون پریشان شد نگردد جمع دیگر بار گل
بوی دردی میتراود از مزاج نوبهار
در غبار رنگ دارد نالهٔ بیمارگل
وحشتی میباید اسبابی دگر در کار نیست
هر قدر زبن باغ دامن چیدهای بردارگل
طرز روشن مشربان بیگانه از آرایش است
شمع را مشکلکهگردد زینت دستارگل
اینقدر زخم آشیان ناوک بیداد کیست
آرزو چیدهست از دل تا لب سوفارگل
الفت اسباب منع شوق وحشت مشربی است
سد راه بو نمیگردد به صد دیوار گل
بلبل ما بیخبر بر شعلهٔ آواز سوخت
بیدل اینجا داشت از رنگ آتش هموارگل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل
وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل
خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست
عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل
گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست
[...]
زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل
داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت
کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل
بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ
[...]
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
[...]
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل
بر هوا میافکند از خرمی دستار گل
گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن میکند
مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار
[...]
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.