سواد سرمه شام است در چشم نگار من
به جز ظلمت دگر چیزی نبیند روزگار من
ازآن سرگشتهام در وادی عشق پریرویی
که باشد مرکز پرگار حسرت اختیار من
نباشد حاصل عمرم به جز داغ جداییها
کجا سر بر زند جز لاله از خاک مزار من؟!
چرا مهر بتان با عاشقان بوالهوس باشد؟
ازین سواد و غم یارب تبه شد حال زار من!
اگر چه دورم از دیدار وصل او ولی باشد
کتاب لوح دیوان خیالش در کنار من
هزار افتاده دارد بر سر کویش چو من لیکن
به جز صوت فراق او نیابی از هزار من!
ز بیم آنکه ننشیند به چین دامنش گردی
به راهش آب میپاشید چشم انتظار من
ز بس کردم تحمل در غم هجران او طغرل
میان عاشقان بسیار باشد اعتبار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود درباره عشق و جدایی میپردازد. او از تاریکی و غم که در دلش وجود دارد صحبت میکند و میگوید که هیچ چیز جز حسرت و جدایی نصیب او نمیشود. عشق به محبوبش برای او سرمایی از امید و در عین حال دردناک است. با وجود دوری از محبوب، او یاد و خاطرش را همواره در کنار خود دارد. شاعر به عمق اندوهنگام از نبود محبوب اشاره میکند و تأکید میکند که انتظار و longing او تا چه حد در زندگیاش تأثیر گذاشته است. در نهایت، او به صبر و تحمل خود در مواجهه با درد جدایی اشاره میکند و از اعتبارش میان عاشقان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلنواز من، همیشه در تاریکی و غم است و جز این تیرگی، چیزی نمیتواند در زندگیام دیده شود.
هوش مصنوعی: من در مسیر عشق دختری زیبا و دلربا سردرگم هستم، که او محور آرزوها و حسرتهای من است.
هوش مصنوعی: من در زندگیام به جز غم و اندوه جداییها، چیزی به دست نیاوردهام. آیا جایی غیر از گور من میتواند تصویری شبیه گل لاله را ببیند؟
هوش مصنوعی: چرا محبت معشوقان باید با عاشقان بیخیال و بیخبر باشد؟ به خاطر این درد و غم، ای خدا، وضعیت بد من نابود شده است!
هوش مصنوعی: هرچند از دیدن او و وصالش دور هستم، اما همچنان کتابی از یادها و خیال او در کنارم وجود دارد.
هوش مصنوعی: بر سر کوی محبوب هزاران آدم در حال ناله و غمگینی هستند، اما هیچکدام مثل من نیستند که فقط صدای فراق او را میشنوم و هیچچیز دیگری برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: از ترس اینکه دامن او به زمین نیفتد، به راهش آب میپاشید و من در انتظار او بودم.
هوش مصنوعی: به خاطر تحمل زیادی که در غم جدایی او داشتهام، در میان عاشقان به طوطیای معروف و معتبر تبدیل شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جانانهای باید که باشد غم گسارِ من
میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من
چه خوش باشد دل آرامی که چون از خواب برخیزد
به غمزه چشمِ مستِ او کند دفعِ خمار من
اگر باشد قیامت باشد اللّهمَّ ارزُقنا
[...]
سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من
که فتحالباب هجرانست و تحویل نگار من
مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او
از آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من
من آن چرخم، که از جانست مهرم در میان دل
[...]
پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من
ببین صد حرف غم در هر خط از لوح مزار من
به کویت بس که آه آتشین از دل برآوردم
سگت را داغها مانده ست بر جان یادگار من
نبیند کس فروغ مهر را تا حشر اگر ناگه
[...]
چنان گردد خیالش چشم اشکبار من
که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من
شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو
که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من
ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت
[...]
به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.