نوبهار آرد به امداد من بیمارگل
تا به جای رنگ گردانم به گرد یار گل
در گلستانی که شرم آیینهدار ناز اوست
محو شبنم میشود از شوخی اظهارگل
باغبان! از دورگردان چمن غافل مباش
تا کیام دزدیده باشد رخنهٔ دیوار گل
از خموشی پرده دار شوخی حسن است عشق
میکند بلبل نهان در غنچهٔ منقار گل
تا نفس باقیست باید خصم راحت بود و بس
هم ز بوی خویش دارد در گریبان خار گل
رنگ بو نامحرم فیض بهار نیستی است
خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل
گر ز اسرار بهار عشق بویی بردهای
غیر داغ و زخم و اشک و آبله مشمار گل
بر بساط غنچه خسبان گر رسی آهسته باش
میشود از جنبش نبض نفس بیدار گل
این حدیث از شمع روشن شد که در بزم وقار
داغ دارد زیب دل چون زینت دستار گل
حاصل این باغ بر دامن گرانی میکند
چون سپر بر پشت باید بستنت ناچار گل
جلوه در پیش است تشویش دگر انشا مکن
هرکجا باشد همان بر رنگ دارد کار گل
شوخی نشو و نماها بس که شبنمپرور است
سبزه چون مژگان بیدل کرده گوهر بارگل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره زیبایی و جذابیت گل و بهار است و به ارتباط عمیق عشق و زیباییها اشاره دارد. شاعر از نوبهار و گلها به عنوان نمادی از عشق و احساسات استفاده میکند. او به تماشای زیبایی گلها و تأمل در طبیعت میپردازد و از باغبان میخواهد که مراقب زیباییهای چمن و گل باشد. همچنین، اشاره میشود که عشق، همچون بلبل در غنچه، در دل انسان نهفته است و باید از زیباییها و احساسات مراقبت کرد. در نهایت، شاعر به تغییرات و ظرافتهای طبیعت و عشق توجه میکند و از خوانندگان میخواهد تا در برخورد با زیباییها به آرامی و با احتیاط عمل کنند.
هوش مصنوعی: بهار تازهای میآید و به کمک من که بیمار عشق هستم، گلها را میآرایم تا به جای رنگهای مختلف، دور یارم گل زیبا بکارم.
هوش مصنوعی: در باغی که زیبایی و لطافت او همچون آینهای شرمگین است، گلها از لطافت و شوخی شبنم تحت تأثیر قرار گرفته و محو زیبایی آن میشوند.
هوش مصنوعی: باغبان عزیز، مراقب باش که از دور و بر چمن غافل نشوی؛ زیرا ممکن است تا مدتها کسی به دزدی و خرابکاری مشغول باشد و گلهای باغ را آزار دهد.
هوش مصنوعی: خاموشی را کنار بگذار و با عشق و شوخی رفتار کن. بلبل، عشقش را به آرامی در دل غنچهای که درون گل است بیان میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی ادامه دارد، باید با دشمن در آرامش بود و جز این چارهای نیست. چرا که او هم خود را از عطر وجودش در دل غم و ناراحتی دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و نعمتهای بهاری تنها برای کسانی که به آنها تعلق دارند، مخصوصاً در عالم معنوی و روحانی، قابل دسترسی است. بنابراین، بهتر است در مسیر زندگی خود، ساده و بیادعا باشید و از خودخواهیها و زرق و برقهای دنیوی پرهیز کنید، تا بتوانید به درک عمیقتری از زندگی و زیباییهای آن برسید.
هوش مصنوعی: اگر از زیباییهای عشق بهار چیزی فهمیدهای، فقط داغ و زخم و اشک و مشکلات را نشمار، بلکه به گل نیز نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر به آرامی بر روی بساط گلها قدم بگذاری، با همین حرکت کوچک هم میتوانی باعث بیداری گلها شوی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شمع در حال درخشش خود، صحبت میکند و نشان میدهد که در جمعهای باوقار، زیبایی دل مانند زینت دستار گل، جلوهگری خاصی دارد. به عبارت دیگر، زیبایی و محبت در محیطهای باوقار و زیبا خود را بیشتر نشان میدهد.
هوش مصنوعی: میوههای این باغ بر روی دامن سنگینی میکنند، مانند اینکه باید سپری را بر روی پشت ببندی، زیرا ناگزیر باید از گلها محافظت کنی.
هوش مصنوعی: زیبایی در جلوی توست، پس نگران چیز دیگری نباش. هر جا که باشی، همانطور که هستی، بر رنگ گل تأثیر دارد.
هوش مصنوعی: پروردن شبنم بر سبزه آنچنان است که اگر بخواهی شوخی کنی، به لطافت و زیبایی مژگان حسرتزده میمانی که در دلشان گوهر بارانیده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۶
رنگ بو نامحرم فیض بهار نیستی است
خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل
وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن
خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل!
ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل
وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل
خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست
عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل
گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست
[...]
زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل
داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت
کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل
بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ
[...]
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
[...]
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل
بر هوا میافکند از خرمی دستار گل
گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن میکند
مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار
[...]
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.