گنجور

 
طغرل احراری

آه از جوش صفای طبع معنی‌زای من

زنگ غم آیینه‌سان بگرفته سر تا پای من!

عاقبت از دست نیرنگ زلیخای قدر

گوشه زندان محنت شد چو یوسف جای من!

مهر راحت دشمنم گردیده از بخت سیه

دوستان را نیست هرگز ذره‌ای پروای من!

تا شدم من محرم میخانه بزم وجود

باده عشرت نخواهی یافت از مینای من!

مشتری اقبال نظمم لیک در بازار دهر

جز قماش غم نباشد دیگری سودای من!

دستبند دعوی‌ام بود حلقه زلف بتان

زان سبب شد بسته بی‌زنجیر اکنون پای من!

گشتم از تهمت اسیر دوزخ قهر عدو

یاد چون گلزار جنت منزل و مأوای من!

طغرل از جور فلک گشتم اسیر قید غم

گرنه لطف حق ببخشاید به حالم وای من!

 
 
 
خاقانی

آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من

از پری روئی مسلسل شد دل شیدای من

نیستم یارا که یارا گویم و یارب کنم

کآسمان ترسم به درد یارب و یارای من

دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مولانا

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من

ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها

ای فکنده آتشی در جمله اجزای من

در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی

[...]

نسیمی

آن شهنشاهم که از نطق «هی العلیا»ی من

ما سوی الله نقطه ای آمد به زیر پای من

آفتاب وحدتم من زان که در صبح طلوع

کثرت ذرات شد پیدا ز نور رای من

اتحاد عین و غین عالم سر حروف

[...]

حسین خوارزمی

ماه من چون آگهی از ناله شب‌های من

رحمتی کن بر دل بیچاره شیدای من

زآتش سودایت ای شمع جهان افروز دل

سوختم پروانه وار و نیستت پروای من

گر ز روی لطف خاکپای خود خوانی مرا

[...]

محتشم کاشانی

با وجود وصل شد زندان حرمان جای من

برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من

باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد

دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من

سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه