ز معمار خرابی بس که همچون گنج معمورم
چو مرهم عاقبت گل میکند از زخم ناسورم
جز آهنگ محبت نیست در مضراب من دیگر
همین «عشاق » میآید به گوش از ساز تنبورم
مرا اندیشه هجر و خیال وصل کی باشد؟!
به ذوق کوی او نآید به خاطر جنت حورم
مرا هرچند صحرای جنون چون لاله مسکن شد
ولی از الفت داغ غم او سخت مسرورم
نکردم با ادیب عشق جز مشق جنون دیگر
اگر آهی کشم در بزم او چون شمع معذورم
همین بس نشئه کیفیت خمیازه شوقش
به ساغر الفتی دارد نگاه چشم مخمورم
ازآن روزی که من در وادی هجرش وطن دارم
نباشد صبح عشرت در پس این شام دیجورم
ز سلطان غمش نبود به طغرایی مثال من
به غیر از سایه بخت سیاه خویش منشورم
قلم از بهر تحریرت ز چوب دار میباید
که تا بنویسی شرح قصههای خون منصورم
هزاران آفرین طغرل به عجز حضرت بیدل
ز دشت بیخودی میآیم از وضع ادب دورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دشت بیخودی میآیم از وضع ادب دورم
جنونی گر کنم ای شهریان هوش معذورم
همین شعر » بیت ۱۰
هزاران آفرین طغرل به عجز حضرت بیدل
ز دشت بیخودی میآیم از وضع ادب دورم
فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشورم
قبای دار کوتاه است بر بالای منصورم
چنان باریک بین گردیده ام از عاقبت بینی
که جوی شهد آید در نظر چون نیش زنبورم
ز صحرای شکرریز قناعت گوشه ای دارم
[...]
الا یا ایها الساقی بده جامی که مخمورم
مگر می وارهارند جان از این غمهای پر زورم
الا یا ایها الناصح مکن منعم ز میخانه
که من موسی و این ارض مقدس هست چون طورم
الا یا ایها الواعظ تو از تقصیر من بگذر
[...]
ز دشت بیخودی میآیم از وضع ادب دورم
جنونی گر کنم ای شهریان هوش معذورم
ز قدر عاجزیها غافلم لیک اینقدر دانم
که تا دست سلیمان میرسد نقش پی مورم
جهان در عالم بیگانگی شد آشنای من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.