تا نگه از چشم حیران کردهایم
خانه آیینه ویران کردهایم
عالمی ما را مسخر شد مگر
یاد انگشت سلیمان کردهایم؟!
خویش را در محفل بزم ادب
بهر عید وصل قربان کردهایم
لذت دردش گر اینست ای طبیب
بگذر از ما ترک درمان کردهایم!
با وفای یار همچون زلف او
در شکست عهد پیمان کردهایم
اشک نومیدی ز چشم انتظار
بر در امید دربان کردهایم
جان به یک نیمنگاهش باختیم
مشکل خود سخت آسان کردهایم
چون سراب اندر بیابان جنون
از سرشک خویش طوفان کردهایم
ما غلط پیش لبش از ناقصی
قصه لعل بدخشان کردهایم
شد فغان شانه خشک از تاب غم
روغن از شمع شبستان کردهایم
ما و مجنون خوانده در فن جنون
زان سبب ترک دبستان کردهایم
گرچه در هجریم از یاد رخش
دم به دم سیر گلستان کردهایم
همچو گل امروز از باغ سخن
معنی بسیار سامان کردهایم
حبذا طغرل که بیدل گفته است
یار میآید چراغان کردهایم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از عشق و زیباییهای آن میپردازد. شاعر از حالتی از حیرت و شگفتی ناشی از عشق سخن میگوید که به سبب آن، خانهای را که میتوانست به آینهای از زیبایی تبدیل شود، ویران کرده است. او به مرور به احساسات و دردهایی اشاره میکند که برای عشق واقعی به جان خود میخرد و وفاداری در عشق را همچون زلف محبوب خود میداند. شاعر با دلتنگی به انتظار معشوق مینشیند و با یک نیمنگاه او، جانش را فدای عشق میکند. در کل، شعر به شور و اشتیاق در عشق و احساساتی میپردازد که انسان را از خود غافل میکند و به جنون میکشاند، در حالی که عشق را همچون گلستانی از زیبایی و معنا توصیف میکند.
هوش مصنوعی: ما با نگاه خیرهای که به اطراف داریم، باعث ویرانی خانهای شدهایم که پر از آینه است.
هوش مصنوعی: آیا فقط با یادآوری انگشت سلیمان، توانستهایم که خود را به سطح بالایی برسانیم و در میان علم و دانش خود را مسخر کنیم؟
هوش مصنوعی: ما برای جشنی از وصال و عشق، خود را در محفل دوستان و ادب قربانی کردهایم.
هوش مصنوعی: اگر درد اینقدر خوشایند است، ای پزشک، از ما بگذر؛ ما دیگر به درمان نیازی نداریم!
هوش مصنوعی: به وفاداری معشوق، مانند زلف او که پیچیده و گسسته است، ما نیز پیمان شکستهایم.
هوش مصنوعی: با چشمهای پر از اشک و ناامیدی به در امید نگاه کردهایم و انتظار میکشیم.
هوش مصنوعی: ما با یک نگاه مختصر به او، جانمان را فدای عشقش کردیم و در حالی که مشکل ما بسیار بزرگ و پیچیده به نظر میرسید، او بهگونهای آن را آسان کرده است.
هوش مصنوعی: در بیابان جنون، همچون سرابی که به نظر میرسد، از اشکهای خود طوفانی به پا کردهایم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناپختگی خود، داستان زیبایی لعل بدخشان را پیش او به اشتباه بیان کردهایم.
هوش مصنوعی: شانههای خشک و بیتحرک ناله میکنند از شدت غم، مانند روغنی که در شبستان از شمع بیرون ریخته شده است.
هوش مصنوعی: ما و مجنون در فن جنون شهرت داریم، به همین دلیل از تحصیل در مدرسه دست کشیدهایم.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر دوری از چهره تو هر لحظه در دل غمگین هستیم، اما همچنان به یاد تو و زیباییهای زندگی، به خوشی و شادابی پرداختهایم.
هوش مصنوعی: مثل گلی که امروز از باغ چیده شده، ما نیز سخنانی زیبا و بایسته داریم.
هوش مصنوعی: چه خوشا طغرل، که بیدل با خوشحالی میگوید: "دوستمان میآید و ما برای استقبالش جشن و چراغانی کردهایم!"
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از هجوم اشک ما بیدل مپرس
یار میآید چراغان کردهایم
همین شعر » بیت ۱۴
حبذا طغرل که بیدل گفته است
یار میآید چراغان کردهایم!
بر دل تو جمله آسان کردهایم
گرچه پیدا بود پنهان کردهایم
جان و دل ایثار جانان کردهایم
عمر و سر در کار ایشان کردهایم
جان فدا کردیم در میدان عشق
این کرم چون شیرمردان کردهایم
جرعهٔ می را به عالم دادهایم
[...]
در جگر صد رنگ توفان کردهایم
تا سرشکی نذر مژگان کردهایم
حیرت از طاووس ما پر میزند
وحشتی را نرگسستان کردهایم
اخگر ما پردهٔ خاکسترست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.