تا نهال قامت او را صنوبر چاکر است
در چمن قمری ز حسرت همدم خاکستر است
بر ثبوت امتیاز حسنش از خوبان دهر
سبزه خط زمرد فام لعلش محضر است
دوش در گلشن حدیث جعد گیسویش گذشت
سنبل امروز از خجالت پایمال صرصر است
در خیال لعل او چون غنچه بگشایم دهن
ناقه فکرم سراپا زیر بار شکر است!
بر فروغ دیده منت کی کشم از توتیا
مردم چشم مرا تا روی خوبان منظر است؟!
خواست هوشم در شب زلفش شبیخون آورد
شحنه خالش گرفت کین دور شاه دیگر است!
طغرل از آسیب چشم بد جمالش را چه باک
تا دلم در آتش عشقش سپند مجمر است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و او را به درخت صنوبر تشبیه میکند که در چمن زارها درخشان است. حسرتی که در دل دیگران به خاطر زیبایی او وجود دارد، آنها را به خاکستر تبدیل میکند. شاعر به روشنی میگوید که زیبایی معشوقش از همه زیباها متمایز است و صورت و چهرهاش همانند گل سرخ در همدلی با طبع لطیف خود، خاص و بینظیر است.
در یک شب زیبا، شاعر بر شکوه و درخشش جعد گیسوان معشوقش تأکید میکند و از احساس خجالت سنبلها میگوید که به خاطر زیبایی او پا زیر پا میگذارند. او به لعل و رنگ جذاب معشوقش فکر میکند و میخواهد آن را در دل بگشاید.
شاعر از هیچ مانعی نمیترسد و به تماشای زیبایی معشوقش ادامه میدهد. به نظر میرسد که او تحت تأثیر عشقش قرار دارد و دلتنگی و آتش عشقش او را به سوی احساسات شدید میکشاند. در نهایت، قلب او در آتش عشق معشوقش میسوزد و او را در برابر آسیبهای دنیا مقاوم میکند.
هوش مصنوعی: درختان سرو به خاطر قامت او در چمن ایستادهاند و پرندهای از حسرت به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: حضور زیبایی او در میان مردمان زمانهاش مانند سبزهای است که با خطی از زمرد و رنگ لعل درخشان خود را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: دیروز در باغ گل، صحبت از زیبایی و مجددی موهای او بود. امروز سنبل از شرم و خجالت، زیر وزش شدید باد له شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد زیبایی او میافتم، ذهنم مانند غنچهای که باز میشود، به زندگی و شکر زندگی پر میشود. در واقع، تمام فکر و احساساتم تحت تأثیر شیرینی خاطرات اوست.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از زیبایی تو چشم بپوشم، در حالی که زیبایی و نیکی تمام دلها در چهرههای خوبان است؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت موهای معشوق اشاره میکند و از آن به عنوان دلیلی برای ایجاد شور و هیجان یاد میکند. شب زلف او به مثابه یک نیروی فریبنده و کشنده توصیف شده که احساسی شدید را در دل عاشق ایجاد میکند. در واقع، شاعر احساس میکند که این زیبایی و حالت خاص، همچون یک حمله ناگهانی بر او تأثیر میگذارد و او را در حالت شگفتانگیزی قرار میدهد. به نوعی، این زیبایی میتواند نماد بیرحمی و تسلط عاشق بر عاشق باشد.
هوش مصنوعی: طغرل نگران آسیب چشم بد نیست، زیرا دلش در آتش عشق او میسوزد و به مانند آتشافروز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
شهریارا خرمی کن کاول شهریور است
با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است
جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است
نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است
این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری
[...]
ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست
در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است
بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است
مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است
چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است
[...]
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
[...]
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.