اگر اینست با خوبان عالم آشناییها
توان کردن چو نی فریاد از دست جداییها
نآمد زورق من در کنار ساحل وصلش
به بحر عشق هر چندی که کردم ناخداییها!
توان دریافت از مضمون من کوتاهی فکرم
که نخلش را مثل کردم به شمشاد از رساییها
به روی خویش تا کردی دچار آیینه حیرانم
که جوهر را نمیزیبد جلا از خودنماییها!
وفا چون عمر من ای بیوفا هرگز نمیسازی
مگر از عمر آموزی تو رسم بیوفاییها؟!
به خاک آرم به زور پنجه گفتار اغیارت
اگر در عشق تو با من کند زورآزماییها!
بحمدالله که با دیر محبت مرشدم طغرل
به می آلوده کردم پیرهن از پارساییها!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاشقانه و درد جدایی است. شاعر از آشنایی با خوبان عالم سخن میگوید و به ناتوانی خود در رساندن به معشوق اشاره میکند. او در تلاش است که عشق را درک کند اما با موانع و چالشهای زیادی مواجه است. شاعر همچنین به وفای عشق تاکید میکند و به بیوفایی معشوق اشاره میکند. او به انتقاد از ظاهرگرایی و خودنمایی میپردازد و در پایان، از رنجهای خود در دنیای عشق و محبت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر با نیکان عالم آشنا باشیم، میتوانیم مانند نی از جداییها فریاد بزنیم و درد دل کنیم.
هوش مصنوعی: زورق (قایق) من نتوانسته به ساحل رسیدن به عشق را تجربه کند، هر چقدر هم که تلاش کردهام و راهنمایی (ناخدایی) کردهام.
هوش مصنوعی: نمیتوانم تمام عمق معنا و مضمون خود را به وضوح بیان کنم زیرا ذهنم در فکر کردن به این موضوع محدود است. در واقع، توانستم درخت نخل را به شکل شمشاد تصویر کنم و این نشاندهنده کمبود دقت و وضوح در بیان افکارم است.
هوش مصنوعی: وقتی به چهرهات نگاه میکنم، در آینه گیج و سردرگم میشوم، چون نمیتوانم جلوههای ظاهری را بر جوهر واقعیام ترجیح دهم.
هوش مصنوعی: وفا به اندازه عمر من، ای بیوفا، هرگز نخواهی ساخت، مگر اینکه تو از عمر من بیاموزی چطور به بیوفاییها رفتار کنی؟!
هوش مصنوعی: اگر عشق تو با من درگیر شود و بخواهد به زور بر من غلبه کند، من هم با کلامم به شدت جواب میدهم و تو را به زانو درمیآورم.
هوش مصنوعی: خوشبختانه من به عشق دیرینهام دست یافتم و لباس پارساییام را با شراب آغشته کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عجب گیرنده راهی بود در عاشق رباییها
نگاه آشنای یار پیش از آشناییها
ز حالت بر سر تیر اجل در رقص میرد
دل نخجیر را هر نغمه زان ناوکساییها
نیاری پای کم ای دل که خواهد کرد ناز او
[...]
به داغ غربتم واسوخت آخر خودنماییها
برآورد از دلم چون ناله اظهار رساییها
غبارانگیز شهرت نیست وضع خاکسار ما
خروشی داشتم گم کردهام در سرمهساییها
هوادار مزاج طفلیام اما ازین غافل
[...]
پس از عمری که فرسودم به مشق پارساییها
گدا گفت و به من تن درنداد از خودنماییها
فغان زان بلهوس برکش محبت پیشه کش کز من
رباید حرف و آموزد به دشمن آشناییها
بت مشکلپسند از ابتذال شیوه میرنجد
[...]
خودی را مردمآمیزی دلیل نارساییها
تو ای درد آشنا بیگانه شو از آشناییها
به درگاه سلاطین تا کجا این چهرهساییها
بیاموز از خدای خویش ناز کبریاییها
محبت از جوانمردی به جایی میرسد روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.