گنجور

 
طغرل احراری

هر کرا گر دلبرش باشد نباشد دل برش

دل برش باشد فدا آنجا که باشد دلبرش

ماه من هرسو نشیند آفتاب آنجا بود

چتر خورشید است گویا سایه‌بانی بر سرش

آنکه نوشد درد دودش را نمی‌نوشد دگر

گر بود آب زلال از جویبار کوثرش

به نگردد فال اقبال وی از برج شرف

هرکه را روز ازل مخصوص باشد اخترش

خانقاه عشق را کش باشد او رشک حرم

کی خطیبی چون صراحی باشد اندر منبرش؟!

پیش ازین بی‌باک جانم بود تیغش را عرض

لیک می‌ترسم کنون خون باشد اندر جوهرش

ترسمش آزرده گردد از کمال نازکی

گر بود از برگ گل فرش قماش بسترش

از پی تحریر اوراق خم ابروی او

رشته قوس قزح را ساز تار مسترش!

گر روی چون شانه اندر جعد زلفش مو به مو

جز دل طغرل نمی‌یابی دگر در چنبرش!

 
 
 
حکیم نزاری

کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش

زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش

آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند

در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش

وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف

[...]

ابن یمین

چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش

وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش

هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل

وز لباس آل عباس است اکثر بسترش

همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
جامی

آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش

همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش

در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد

کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش

جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو

[...]

اهلی شیرازی

نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش

هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش

شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد

کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش

بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم

[...]

فضولی

لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش

زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش

پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال

گر چه می بندد هوا از در شبنم ز یورش

گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه