برد زلفش گرو از مشکلم آسانی را
کرد نقشی به دلم خط پریشانی را
غنچهاش خندد اگر هیچ نباشد قدری
پیش شفتالوی او قیمت خوبانی را!
گیر از طره او سرخط آشفتهدلی
نیست استاد دگر درس پریشانی را!
عشق میخواهی؟ شو از بند تعلق آزاد!
رگ گل خار بود بلبل زندانی را!
بار منت نکشد کسوت ما از سوزن
بخیه حاجت نبود جامه عریانی را!
نیست در کلبه ما ننگ خرابآبادی
گنج بسیار بود مخزن ویرانی را!
عاقبت اشک تو گردد گهر بیقیمت
ریز در کام صدف گوهر نیسانی را!
ای که در صورت خوبی ز همه بهزادی
نیست در نقش تو حدی قلم مانی را!
روز عید است نشین در بر من یک ساعت
وقف نظاره کنم دیده قربانی را!
کی به سلک فضلا آیی؟! نداری جوهر!
بیش ازین سکه مزن لاف سخندانی را!
آفرین باد برین مصرع بیدل طغرل
چین دامان ادب کن خط پیشانی را!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای عشق و معشوق اشاره میکند و به حالتهای درونی شاعر پرداخته است. شاعر از جذابیت و تاثیر زلف معشوق بر دل و جان خود میگوید و بر این باور است که عشق باید انسان را از بند وابستگیها آزاد کند. او با اشاره به زیباییها و نادر بودن عشق واقعی، به ناچیز بودن درد و رنجهای عاشقانه میپردازد و از احوالات عشق و تعلق سخن میگوید. در ادامه، شاعر به نقد سایرین میپردازد که قادر به درک این زیباییها نیستند و بر اهمیت نگاهی عمیقتر به شعر و ادب تأکید میکند. در نهایت، او از طرفداران ادب و هنر خواسته که به اهمیت و ارزش این مضامین توجه کنند.
هوش مصنوعی: زلف او به مشکلی که برایم ایجاد کرده بود، آسانی بخشید و نشانهای از پریشانی در دلم نقش بست.
هوش مصنوعی: اگر غنچهای بخندد، حتی اگر چیزی در دست نباشد، باز هم شفتالو در کنار او ارزش خوبیها را بالا میبرد.
هوش مصنوعی: از گیسوی او دل آدمی به هم میریزد و دیگر هیچکس نمیتواند به آدمی که عاشق است، درس آرامش بدهد!
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عشق هستی، باید از وابستگیها و تعلقات بپرهیزی! چون بلبل در قفس با وجود زیباییاش، به خاطر خاری که در رگ گل وجود دارد، در بند است.
هوش مصنوعی: هیچکس از سختی و دشواری لباس ما شکایت نکند؛ چرا که برای برطرف کردن نیاز یک لباس درهم و برهم، نیازی به دوختن با سوزن نیست!
هوش مصنوعی: در کلبه ما، هیچ ننگی از ویرانی و بدبختی وجود ندارد، زیرا در دل این خراب آباد، گنجینهای بسیار ارزشمند نهفته است.
هوش مصنوعی: در نهایت، اشکهای تو به مانند مرواریدهای ارزشمند در کام صدف تبدیل میشوند و به نیکوکارانی که به جایگاه والای خود رسیدهاند، تعلق میگیرند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در زیبایی، از همه برتر هستی، در نقش تو هیچ قلم و حدودی نمیتواند تو را توصیف کند!
هوش مصنوعی: امروز روز عید است، بیایید در کنار من بنشینید و ساعتی را به تماشای چشمان کسانی که قربانی میشوند اختصاص دهیم!
هوش مصنوعی: کی میخواهی به جمع فرهیختگان بپیوندی؟! تو که خصوصیات آن را نداری! بیشتر از این ادعای بلاغت نکن!
هوش مصنوعی: تحسین باد بر این حرف شاعر که همچون طغرل چین، برای نگهداری و پاسداشت ادب، زینت بخش خط پیشانی خود باشد!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بار یابی چو به خاک درصاحبنظران
چین دامان ادبکن خط پیشانی را
همین شعر » بیت ۱۱
آفرین باد برین مصرع بیدل طغرل
چین دامان ادب کن خط پیشانی را!
بده آن راحِ روانپرورِ ریحانی را
که به کاشانه کشیم آن بتِ روحانی را
من به دیوانگی ار فاش شدم معذورم
کان پری صید کند دیو سلیمانی را
سر به پای فَرَسَش درفکنم همچون گوی
[...]
گریه از دل نبرد کلفت روحانی را
عرق شرم نشوید خط پیشانی را
لنگر درد به فریاد دل ما نرسید
تا که تسکین دهد این کشتی طوفانی را؟
دل آگاه ز تحریک هوا آسوده است
[...]
عیش داند دل سرگشته پریشانی را
ناخدا باد بودکشتی توفانی را
اشک در غمکدهٔ دیده ندارد قیمت
از بن چاه برآر این مهکنعانی را
عشق نبود به عمارتگری عقل شریک
[...]
عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود
با من سوخته دل، سوخته دامانی را
هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو
[...]
چند غواص بری گوهر عمانی را
طلب از شط قدح جوهر رمانی را
نقش روی تو به چین برده مبرهن کردم
تا که بر صفحه شکستم قلم مانی را
به نگه راز درون مردم چشمت دانست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.