گنجور

 
طغرل احراری

پرتو آیینه‌ام حیرت‌بیانی می‌کند

صورت بهزاد فکر من نه مانی می‌کند

وضع میزان خیالم را مپرس از نازکی

سایه مویی به یاد آید گرانی می‌کند!

عقده‌های مشکل رمز و کنایات مرا

فهمد آن دانا که حل بوالمعانی می‌کند

در سریر موشکافی شاهم از فکر رسا

در دیار نظم طبعم حکمرانی می‌کند

اختر طالع به اوج دانشم دنباله زد

ملک معنی را دلم صاحبقرانی می‌کند

هرکه شد در بحر اشعارم نخستین ناخدا

زورق از فهم بلند خویش ثانی می‌کند

مهره نرد بساط بیت موزون مرا

هرکسی با قدر دانش دانه‌رانی می‌کند

در شکار صید معنی‌های وحشت‌رام من

گه خدنگ از غمزه که ابرو کمانی می‌کند؟!

طغرل‌آسا روز و شب در اوج مضمون‌های بکر

طائر رمز نکاتم پرفشانی می‌کند

 
 
 
سلمان ساوجی

با سر زلفش دلم، پیوند جانی می‌کند

با خیالش خاطرم، عیشی نهانی می‌کند

در هر آن مجلس که دارد چشم مستش قصد جان

جان اگر خوش بر نمی‌آید، گرانی می‌کند

زنده‌ای کو مرده‌ای را دید زیبا صورتی است

[...]

ناصر بخارایی

لعل تو چون کشف اسرار نهانی می‌کند

جزع من بر روی من گوهر فشانی می‌کند

با سر زلف تو شانه می‌درآرد سربه‌سر

با لب لعل تو ساغر کامرانی می‌کند

چشم ترکت را که صد آشفته در هر گوشه است

[...]

صائب تبریزی

تا خدنگ غمزه بال و پرفشانی می‌کند

خون ما افسردگان رقص روانی می‌کند

از تپیدن نیست فارغ، دل درون سینه‌ام

این شرر در سنگ مشق جانفشانی می‌کند

ذوق عریانی مرا از خاک تا برداشته است

[...]

قدسی مشهدی

با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند

خوب‌رویی با جمالت کامرانی می‌کند

حسن چون آتش فروزد، برق بر دل می‌زند

عشق چون سودا کند سودای جانی می‌کند

حیرتی دارم که جان جزوی‌ست از اجزای عشق

[...]

سلیم تهرانی

چندروزه زندگی بر ما گرانی می‌کند

خضر دایم در جهان چون زندگانی می‌کند؟

چند بتوان با تپانچه روی خود را سرخ داشت

چهره را گلگون شراب ارغوانی می‌کند

می‌فروش از دست نگذارد نشاط خویش را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه