گنجور

 
کوهی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «دلم در بند زلف تست ای دلبر مرنجانش» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ش» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ث
ج
ح
خ
د
ر
ز
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: تخم هوس مکارید در خاکدان دنیا

شماره ۲: در خفا و در ملا دیدم خدا

شماره ۳: جان ها فدای دیدن دیدار بوالوفا

شماره ۴: برای آنکه ظاهر گردد اسما

شماره ۵: ما ذره‌ایم پیشت ای آفتاب جان‌ها

شماره ۶: جهت مر جسم را باشد نه جان را

شماره ۷: ما نمی بینیم جز ذات خدا

شماره ۸: ازگلستان جنان آمد صبا

شماره ۹: شب رفته ایم در سر زلف توچون صبا

شماره ۱۰: سوختم پروانه سان از شمع رخسار شما

شماره ۱۱: چون پریشان است زلف یار ما

شماره ۱۲: از هر که گلبن بینند روی جان را

شماره ۱۳: به یدین او سرشت چون گل ما

شماره ۱۴: ایکه اندر ذات پاکت نیست چونی و چرا

شماره ۱۵: دیده ام آن ماه را در نیم شب

شماره ۱۶: دوشم از غیب میرسید خطاب

شماره ۱۷: گر من از عشق جگر خوار بنالم چه عجب

شماره ۱۸: دارم از خان وصال یار امید نصیب

شماره ۱۹: هست آن آفتاب ماه نقاب

شماره ۲۰: دوش می آمد بگوش جانم از حضرت خطاب

شماره ۲۱: دل چو شستم ز غیر نقش ادب

شماره ۲۲: هستم از لعل تو در آتش و آب

شماره ۲۳: از شمع ماه روی تو پر زیور آفتاب

شماره ۲۴: خوانده ام از عنده ام الکتاب

شماره ۲۵: دیده دل بر گشادم همچو ماه و آفتاب

شماره ۲۶: هر صبا از چرخ آمد آفتاب مه نقاب

شماره ۲۷: ظل ممدود سر زلف تو چون بر سر ماست

شماره ۲۸: شام معراجی که زلف یار ماست

شماره ۲۹: دلم آئینه آن دلستان است

شماره ۳۰: ماه رخسار شما خورشید پر انوار ما است

شماره ۳۱: ذات و صفات در نظر عارفان یکی است

شماره ۳۲: رندی و شب روی به دو عالم چکار ماست

شماره ۳۳: دوش در میکده گلبانگ علالا می‌رفت

شماره ۳۴: زلف بر دوش و به شب چون مه تابان می‌رفت

شماره ۳۵: همسایه آفتاب ماه است

شماره ۳۶: نیست گر بر سر زلفین توام سود انیست

شماره ۳۷: مه و خورشید روی ما عیان است

شماره ۳۸: به خدا پیش جمله ذرات

شماره ۳۹: لوح محفوظ در جبین شما است

شماره ۴۰: تا چو عکس چشم آن مه روشنی عین ماست

شماره ۴۱: ذات حق از لا و الا برتر است

شماره ۴۲: آن نازنین پسر که دل از ما ربود و رفت

شماره ۴۳: از گل روی تو باغ دل ما خندان است

شماره ۴۴: موج دریا نیست دریا عین ما است

شماره ۴۵: بر رخ میان قطره دریا وجود ما است

شماره ۴۶: جمالش را جلال آئینه دار است

شماره ۴۷: تا ز رخ آن مه لقا زلفین مشکین برگرفت

شماره ۴۸: ما بدانیم که خوبی چو تو در عالم نیست

شماره ۴۹: کون جامع جسم و جان آدم است

شماره ۵۰: جانرا ز عکس خال تو بر دل چو داغها است

شماره ۵۱: زلف شبرنگ تو سر حلقه درویشان است

شماره ۵۲: هر که دیوانه رخسار پریرویان نیست

شماره ۵۳: آن مه ترک چون گل خنده زنان دی بدمست

شماره ۵۴: دست عشق آمد گریبانم گرفت

شماره ۵۵: دیده تا رخساره دلدار را دیدن گرفت

شماره ۵۶: دیده خونبار را دیدار خوبان آرزوست

شماره ۵۷: دوش در میخانه ما رفتیم مست و می پرست

شماره ۵۸: دل من در بر دلدار چو گفت الله دوست

شماره ۵۹: جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار داشت

شماره ۶۰: مائیم بر صفات و صفات تو عین ما است

شماره ۶۱: آن دلربا که در دو جهانش نظیر نیست

شماره ۶۲: عکس لعل لبت ای دوست چو در جان من است

شماره ۶۳: میان ما و او ره در میان است

شماره ۶۴: سواد اعظم آن خال سیاه است

شماره ۶۵: روشنی در چشم ما از روی آن مه پیکر است

شماره ۶۶: ذات حق روشن است در آیات

شماره ۶۷: درد جان داریم درمان الغیاث

شماره ۶۸: دارم از ترک برسر خود تاج

شماره ۶۹: تا رود جان بجانب معراج

شماره ۷۰: ساقی بجام باده گلرنگ در صباح

شماره ۷۱: برداشتیم از کف ساقی روح راح

شماره ۷۲: تا نهادم بخاک آن کو رخ

شماره ۷۳: اگر خدا بنماید جمال بی برزخ

شماره ۷۴: شبی بودم چو مه پهلوی خورشید

شماره ۷۵: چو دل ز آئینه جان زنگ بزدود

شماره ۷۶: اهل دل در دیده روی دل‌ستان را دیده‌اند

شماره ۷۷: عارفانی که با خدا باشند

شماره ۷۸: تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد

شماره ۷۹: واجب و ممکن بهم پیوسته اند

شماره ۸۰: چشم نیرنگ باز پی مرود

شماره ۸۱: بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد

شماره ۸۲: خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند

شماره ۸۳: چشمم از جور یار می گرید

شماره ۸۴: به قامت گلرخان سرو روانند

شماره ۸۵: دل من بی جگری کرد و بجانان نرسید

شماره ۸۶: ز رویت ماه تابان آفریدند

شماره ۸۷: صوت نقاره ونی و سرناو چنگ و عود

شماره ۸۸: هر که را زلف چو زنجیر تو دیوانه کند

شماره ۸۹: وحدت چو احد نمود واحد

شماره ۹۰: عقل کل در کنه ادراک تو ره گم می‌کند

شماره ۹۱: بذات آنکه ما را جسم و جان داد

شماره ۹۲: سرو گل چهره اگر بند قبا بگشاید

شماره ۹۳: صفا در خانه دل را که یار صاف می‌آید

شماره ۹۴: هر که شهوت بکشد روح مجرد باشد

شماره ۹۵: از جیب عدم وجود سر زد

شماره ۹۶: سحر که بوی گل کز جانب گلزار میآید

شماره ۹۷: بیاد لعل تو خون دلم شراب شود

شماره ۹۸: آن جگر گوشه دل از ما به لب میگون برد

شماره ۹۹: از لعل یار باده ما خوشگوار شد

شماره ۱۰۰: عدم ضد وجود آمد به بینید

شماره ۱۰۱: ترک عشق رخ زیبا پسران نتوان کرد

شماره ۱۰۲: در عدم پیوست اظهار وجود

شماره ۱۰۳: ایدل عدم تملیک در سلک وجود آمد

شماره ۱۰۴: بط حرصم بمرد و بلبلان شد

شماره ۱۰۵: ماه روی تو مرا نور بصر میگردد

شماره ۱۰۶: بفضل صانع کون فیکون شدم موجود

شماره ۱۰۷: صبا که شام و سحر مشکبار می آید

شماره ۱۰۸: بوسه می خواهم و لعلت چو شکر میخندد

شماره ۱۰۹: زلف تو شب بدیده دیدار در رود

شماره ۱۱۰: یحبهم و یحبونه چرا فرمود

شماره ۱۱۱: شمع روی تو دلمرا چو بجان میسوزد

شماره ۱۱۲: عارفان میخانه را فردوس اعلی گفته اند

شماره ۱۱۳: دمید صبح سعادت بطالع مسعود

شماره ۱۱۴: حبذا مستی که در میخانه ساغر میکشد

شماره ۱۱۵: در شام صبح صادق دیدم که سر بر آورد

شماره ۱۱۶: آن جام جهان جهان نماید

شماره ۱۱۷: صبح صادق حجاب صانع شد

شماره ۱۱۸: دل دهان در دهان او دارد

شماره ۱۱۹: سرو از قد تو در باغ گل اندام آمد

شماره ۱۲۰: دل که با درد غم عشق تو محرم گردد

شماره ۱۲۱: کجا رفتند یارانی که بودند

شماره ۱۲۲: مه و خورشید روی ذره پرور

شماره ۱۲۳: ماه رویت آفتاب است ای پسر

شماره ۱۲۴: از بدو نیک و نیک و بد بگذر

شماره ۱۲۵: مژه ام شد قلم وچشم دوات ای دلبر

شماره ۱۲۶: ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخور

شماره ۱۲۷: دل از محبت دنیا و آخرت بردار

شماره ۱۲۸: عنقای دلم بنوک منقار

شماره ۱۲۹: خدا چون ظاهر و پیدا است امروز

شماره ۱۳۰: شبی از غیر آن ماه دل افروز

شماره ۱۳۱: کلوخ جسم را در آب انداز

شماره ۱۳۲: حق دمید اندر تن آدم نفس

شماره ۱۳۳: نیست جز ذات خدا پیدا و پنهان هیچکس

شماره ۱۳۴: عشق داریم بدیدار تو ایجان بهوس

شماره ۱۳۵: تا شدم از آه دل در عشق او آتش نفس

شماره ۱۳۶: ختم قرآن خدا هست از این رو برناس

شماره ۱۳۷: سر زلفین تو شد رشته جان همه کس

شماره ۱۳۸: ایدل از درد و غم جانان مپرس

شماره ۱۳۹: چون تو میدانی ز درد ما مپرس

شماره ۱۴۰: ما نگردیم ز سودای پریرویان بس

شماره ۱۴۱: جان که شد دیوانه دل تدبیر باید کردنش

شماره ۱۴۲: عین یکدیگر بدیدم ابتدا و انتهاش

شماره ۱۴۳: آمد آن دلبر قلندر روش

شماره ۱۴۴: دارم از رنگ رخت در دل و در جان آتش

شماره ۱۴۵: هر که جویای کریم آمد کرم می بایدش

شماره ۱۴۶: او را بدو چشم او در ز دیده همی بینش

شماره ۱۴۷: دلم در بند زلف تست ای دلبر مرنجانش

شماره ۱۴۸: آن ماه در آمد از درم دوش

شماره ۱۴۹: مگریز از بلا بجوی خلاص

شماره ۱۵۰: از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص

شماره ۱۵۱: جوهر آمد جان و جسم ما عرض

شماره ۱۵۲: از اضافات کرده ایم اسقاط

شماره ۱۵۳: جمله توئی و من نیم نیست در این میان غلط

شماره ۱۵۴: لوح محفوظ است اسم الحفیظ

شماره ۱۵۵: سوختم از آتش رخسار مه رویان چو شمع

شماره ۱۵۶: همچو روغن سوخت جانم تا شدی روشن چو شمع

شماره ۱۵۷: هزاران آفرین بر صنع صانع

شماره ۱۵۸: کار دنیا همه زرق است و فریب است صداع

شماره ۱۵۹: صبح چون شعله خورشید برآورد شعاع

شماره ۱۶۰: ما چو داریم بسرو قد دلدار طمع

شماره ۱۶۱: دارم از زلف و خال تو در دل هزار داغ

شماره ۱۶۲: باشد ز سرو قد تو خرم های باغ

شماره ۱۶۳: دلم خود جان جان شد باده صاف

شماره ۱۶۴: دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف

شماره ۱۶۵: حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف

شماره ۱۶۶: هر که شد کشته شهوت نشود زنده عشق

شماره ۱۶۷: ما چو گشتیم به تیر مژه یار عاشق

شماره ۱۶۸: بحسن خود شد او دلدار عاشق

شماره ۱۶۹: بررخ جامع میان خلق و حق

شماره ۱۷۰: هستم از علم نظر دانای حق

شماره ۱۷۱: همچو مه دیدم شبی دیدار عشق

شماره ۱۷۲: روحم از عالم امر است و تن از عالم حق

شماره ۱۷۳: تا ببیند او خم ابروی آن مه یک به یک

شماره ۱۷۴: دارد از جان و دل ما لعل او صد گونه رنگ

شماره ۱۷۵: زمین وانجم و خورشید و ماه تا افلاک

شماره ۱۷۶: نظر دارد بسوی ما شه عیار تنها یک

شماره ۱۷۷: حله حور بود فصل بهاران کپنک

شماره ۱۷۸: روح اگر از چاه تن افتاد بر اوج فلک

شماره ۱۷۹: آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جان سنگ

شماره ۱۸۰: ای رخت شمع تابخانه دل

شماره ۱۸۱: روی آن ماه چو خورشید عیانست ای دل

شماره ۱۸۲: از روی حسن معنی جانرا بتی است مایل

شماره ۱۸۳: خسبیده چند مانی در جامه خواب غافل

شماره ۱۸۴: بیجان و تن دلم شد با وصل یار واصل

شماره ۱۸۵: من درد کش باده صهبای الستم

شماره ۱۸۶: دلبرا جانب ارباب وفا بگشا چشم

شماره ۱۸۷: حرف اسرار ازل بر دل خود خوانا چشم

شماره ۱۸۸: گرچه چون پروانه از شمع وصالت سوختم

شماره ۱۸۹: ترک سودای دین و دنیا کن

شماره ۱۹۰: بسته ام زنار کبری بر میان

شماره ۱۹۱: کشف شد اسرار پیدا و نهان

شماره ۱۹۲: چه حکمت بود ما را آفریدن

شماره ۱۹۳: خط ریحان تو از نسترن آمد بیرون

شماره ۱۹۴: سلام الله ای خورشید تابان

شماره ۱۹۵: یار چون از زلف کج آویخت ما را سرنگون

شماره ۱۹۶: او در اعیان ثابت و اعیان در او

شماره ۱۹۷: دلا از خویش شو پنهان و میرو

شماره ۱۹۸: مرکز عرش است دل خال سیه همتای او

شماره ۱۹۹: لن تنالوا البر حتی تنفقوا

شماره ۲۰۰: بیا ای دوست دیداری از این سو

شماره ۲۰۱: کوته نمی شود سخن ما به گفتگو

شماره ۲۰۲: تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کرده‌ای

شماره ۲۰۳: دیده ام در دل و جان روی تو را دزدیده

شماره ۲۰۴: زلفت گشاده عنبر سارا گره گره

شماره ۲۰۵: بگذر از فکر و ذکر و اندیشه

شماره ۲۰۶: هست اوجان من وجان همه

شماره ۲۰۷: بلبل و قمری و کبک و فاخته

شماره ۲۰۸: مه ما هست چارده ساله

شماره ۲۰۹: سلطان عشق خیمه چو در لامکان زده

شماره ۲۱۰: دلم از درد تو فریاد برآورد که آه

شماره ۲۱۱: آفتاب منی و ماه همه

شماره ۲۱۲: برآمد آفتاب روی آن ماه

شماره ۲۱۳: آتش عشق بتان هر دو جهان را سوخته

شماره ۲۱۴: بر تو باد ای جان که دل داری نگاه

شماره ۲۱۵: آفتاب لایزال است او و عالم همچو ماه

شماره ۲۱۶: بر دوخت دلم ز ما سوالله

شماره ۲۱۷: دلا چون محرم روز الستی

شماره ۲۱۸: دوش از صومعه در میکده رفتم سحری

شماره ۲۱۹: نعره زن مرغ سحر گفت بباد سحری

شماره ۲۲۰: ز حد نه فلک تا گاه و ماهی

شماره ۲۲۱: آشکارا و نهان ماتوئی

شماره ۲۲۲: در تو حیرانم که چونم ساختی

شماره ۲۲۳: آفتابی و ماه می طلبی

شماره ۲۲۴: در فنای فقر دیرینم توئی

شماره ۲۲۵: زلف را تا بر مه رو در نقاب انداختی

شماره ۲۲۶: باده را نشأیست روحانی

شماره ۲۲۷: گفت رحمان با حمد عربی

شماره ۲۲۸: از قدم تا فرق زیبا آمدی

شماره ۲۲۹: نمود صبح سعادت ز غیب دیداری

شماره ۲۳۰: روی چو آفتاب و مه داری

شماره ۲۳۱: هست گردانید ما را از جهان نیستی

شماره ۲۳۲: گر شبی آنماه با زلف پریشان آمدی

شماره ۲۳۳: هر دم بشکل دیگر دید ار مینمائی

شماره ۲۳۴: ای که منظور و برخود ناظری

شماره ۲۳۵: باد و گیسوی سیاه عنبری