هر که جویای کریم آمد کرم می بایدش
در ره رزق خدا از سر قدم می بایدش
هر که قانع شد بدرد عشق جانان همچو ما
ترک سوداهای فکر بیش وکم می بایدش
تا سواد الوجه فی الدارین او باشد درست
از سر زلف سیاه خود علم می بایدش
بهر یاقوت لب دلجوی جان بخش حبیب
قوت جان از آه و اشک و درد و غم می بایدش
با غم جانان بباید ساخت در دنیا و دین
دل که او را جاودان ناز و نعم می بایدش
دم نمی باید زدن بی یاد آن دلبر دمی
گر از آن لب ساغر می دمبدم می بایدش
وانکه چون کوهی بفقر و فاقه می سازد مدام
صبر همچون کوهی در جبر و ستم می بایدش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.