گنجور

 
کوهی

از روی حسن معنی جانرا بتی است مایل

زانرو نگشت هرگز از روی حسن زایل

نزد توجمله خوبان چون ذره پیش خورشید

بر عجز خویش هستند ذرات جمله قایل

تا چشم بد نبیند روی نکوی او را

طومار زلف گردید درگردنش حمایل

رمز رأیت ربی در احسن صور بود

خورشید و ماه از آن شد حیران آن شمایل

سیر یحبهم را آخر بیان همین است

بود او بخویش عاشق دیدیم در اوایل

زانرو که نقش ادراک با قطره نیست فرقی

ادراک و درک ادراک می باشد از فضایل

شیئی الله است کوهی بر خاک آستانش

محروم چون رود باز ازدرگه تو سایل

 
 
 
حافظ

هر نکته‌ای که گفتم در وصفِ آن شَمایل

هر کو شنید گفتا لِلّهِ دَرُّ قائل

تحصیلِ عشق و رندی آسان نمود اول

آخر بسوخت جانم در کسبِ این فضایل

حَلّاج بر سرِ دار این نکته خوش سُراید

[...]

فیض کاشانی

غیر از شما ندارم نزد خدا وسائل

یا سادة البرایا یا جامع الفضائل

از صد یکی ندارد گر صد چو من نویسد

وصف شما به هر دم درصد چو این رسائل

هر نکته‏ای که گفتم در شأن صاحب الامر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه